بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
تصور عمومي بر اين است که بسياري از فعاليتهاي بدني، جنبهاي کاملا زيستي و فيزيکي دارند، اما اگر همين فعاليت بسيار ساده را در ميان جوامع مختلف مقايسه کنيم، تفاوتهاي فرهنگي بسياري در آن خواهيم يافت. در واقع، قواعد حاکم بر فعاليتهاي بدني و حالات بدن در هنگام فعالیتهای گوناگون، مانند قدمزدن، دويدن، شناکردن، پريدن، خوردن، نوشيدن، استحمام، قضاي حاجت و خوابيدن، از نسلي به نسل ديگر و از جامعهاي به جامعه ديگر متفاوت هستند.<ref>لو بروتون، جامعهشناسي بدن، 1392ش ص60. </ref> در ميان فعاليتهاي بدني، الگوي راه رفتن در بین اقشار مختلف مردمی یا بین قومیتهای مختلف کمابیش متفاوت است و به دلیل آشکاربودن نحوه راهرفتن که از فاصله دور نیز قابل شناسایی است، يکي از شاخصهاي معرف هويت فرد محسوب میشود.<ref>عسکریفر، شناسایی انسان از روی راه رفتن، 1390ش.</ref> | تصور عمومي بر اين است که بسياري از فعاليتهاي بدني، جنبهاي کاملا زيستي و فيزيکي دارند، اما اگر همين فعاليت بسيار ساده را در ميان جوامع مختلف مقايسه کنيم، تفاوتهاي فرهنگي بسياري در آن خواهيم يافت. در واقع، قواعد حاکم بر فعاليتهاي بدني و حالات بدن در هنگام فعالیتهای گوناگون، مانند قدمزدن، دويدن، شناکردن، پريدن، خوردن، نوشيدن، استحمام، قضاي حاجت و خوابيدن، از نسلي به نسل ديگر و از جامعهاي به جامعه ديگر متفاوت هستند.<ref>لو بروتون، جامعهشناسي بدن، 1392ش ص60. </ref> در ميان فعاليتهاي بدني، الگوي راه رفتن در بین اقشار مختلف مردمی یا بین قومیتهای مختلف کمابیش متفاوت است و به دلیل آشکاربودن نحوه راهرفتن که از فاصله دور نیز قابل شناسایی است، يکي از شاخصهاي معرف هويت فرد محسوب میشود.<ref>عسکریفر، شناسایی انسان از روی راه رفتن، 1390ش.</ref> | ||
===2.رفتارهاي نمادين=== | ===2.رفتارهاي نمادين=== | ||
افراد در تعاملات اجتماعي خود، با حرکت دادن اعضاي بدن مثل دستها و سر، دستدادن، حرکات چهره مثل چشمک، پلکزدن، حرکات چانه يا لبها، تغيير موقعيت شانهها نسبت به سينه، يا بيحرکت ماندن و حفظ فاصله معنادار از طرف مقابل، تلاش ميکنند تا وقار، عاطفي بودن، شور یا نشاط خود را به نمايش بگذارند.<ref>لو بروتون، جامعهشناسي بدن، 1392ش، ص67.</ref> <br>حرکات بدني گاهي جايگزين پيامهاي کلامي ميشوند و گاهي پيامهاي کلامي را تفسير، تقويت يا تضعيف و رد ميکنند. بسياري از پژوهشگران بر اين باورند که در تعامل با دیگری، بيش از | افراد در تعاملات اجتماعي خود، با حرکت دادن اعضاي بدن مثل دستها و سر، دستدادن، حرکات چهره مثل چشمک، پلکزدن، حرکات چانه يا لبها، تغيير موقعيت شانهها نسبت به سينه، يا بيحرکت ماندن و حفظ فاصله معنادار از طرف مقابل، تلاش ميکنند تا وقار، عاطفي بودن، شور یا نشاط خود را به نمايش بگذارند.<ref>لو بروتون، جامعهشناسي بدن، 1392ش، ص67.</ref> <br>حرکات بدني گاهي جايگزين پيامهاي کلامي ميشوند و گاهي پيامهاي کلامي را تفسير، تقويت يا تضعيف و رد ميکنند. بسياري از پژوهشگران بر اين باورند که در تعامل با دیگری، بيش از 50درصد معاني از طريق شيوههاي غيرکلامي، [[زبان بدن]]، منتقل ميشود؛ اما مهمتر آن است که معلوم شود اين شيوهها تا چه حد غريزي يا فطري و تا چه حد فرهنگي است. برخي مثل داروين بر اين باورند که حداقل شيوههاي اساسي بيان احساسات و عواطف در ميان همه انسانها يکسان است. اکمن و فريزن نيز با مطالعه يک جامعه دورافتاده در گينهنو که تقريبا تماسي با ديگران نداشتهاند، دريافتند که آنان با مشاهدۀ تصاویر حالات چهره که بیانگر شادي، اندوه، خشم، بيزاري، ترس و شگفتی است، توانستند این احساسات را شناسایی کنند. اين پژوهش، تاييد ميکند که بيان احساس در چهره و تفسير آن در انسانها ذاتي است. برخی دیگر با بررسي حالات چهره کودکان نابينا و ناشنوا نيز به نتايج مشابهي رسيدند. در عین حال هرچند اصل لبخند فطری و ميان افراد انساني مشترک است، اما شیوه انجام آن میتواند فرهنگی و آموختنی باشد از همینرو در فرهنگهای مختلف به شکلهای متفاوتی انجام میگیرد.<ref>گيدنز، جامعهشناسي، 1376ش، ص121-122.</ref> <br>حالتهاي غيرکلامي در چهره و بدن مثل تغيير رنگ صورت، میتواند نشانگر آن باشد که آنچه با کلمات ميگوييم دقيقا آن چيزي نيست که در واقع مورد نظر است. اين حالتها در شکل طبیعی خود پس از چهار يا پنج ثانيه ناپديد ميشوند و حالتهايي که بيشتر طول ميکشند ميتواند نشانه فريب باشد.<ref>گيدنز، جامعهشناسي، 1376ش، ص122.</ref> لبخندي که ناخودآگاه در ميان تعاملات اجتماعي روي صورت فرد نقش ميبندد حاکي از احساس رضايت است، اما اگر بيش از چند ثانيه طول بکشد ميتواند ناشي از تظاهر به رضايت باشد.<br>در ميان حرکات بدني، چشمها مهمترين نقش را بازي ميکنند. چشم پنجرهاي به درون فرد است و با حرکات و حالات خود معاني بسياري را به سرعت مبادله ميکند. حرکات بيني يا لمس بيني ميتواند به معني ابراز تنفر، عصبانيت، تکبر يا کتمان حقيقت باشد. حرکات لبها نيز ميتواند به معني تعجب، تمسخر، تاسف و خستگي باشد. حرکت دستها و موقعيت آنها نسبت به بدن ميتواند به معني احترام، اشتياق، تکبر و عصبانيت باشد؛ اما نکته مهم در جامعهشناسي بدن اين است که حداقل سطح قابل توجهي از شيوههاي ابراز احساسات، در خرده فرهنگهاي مختلف با اداهاي متفاوتي صورت ميگيرد. يا اداهاي واحد در خردهفرهنگهاي مختلف معاني متفاوتي دارند. | ||
===3.بيان احساسات=== | ===3.بيان احساسات=== | ||
| خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
هوقشيلد، به بررسي مثالهاي متعدد از شغلهايي ميپردازد كه توسط زنان طبقه متوسط انجام ميشوند. او با بررسي وضعيت اين کنشگران، در واقع، پرده از برخي جنبههاي تاريك و تلخ زندگي بشر به اصطلاح مدرن غربي بر ميدارد. از نظر او در جامعه سرمايهداري مدرن، لبخندها، ژستها، احساسات و روابط افراد به محصولاتي تبديل ميشوند كه بيش از آن كه به صاحبانشان تعلق داشته باشند به كارفرمايان تعلق دارند.<ref>Russell, Hochschild, managed heart, 2012, p198.</ref> | هوقشيلد، به بررسي مثالهاي متعدد از شغلهايي ميپردازد كه توسط زنان طبقه متوسط انجام ميشوند. او با بررسي وضعيت اين کنشگران، در واقع، پرده از برخي جنبههاي تاريك و تلخ زندگي بشر به اصطلاح مدرن غربي بر ميدارد. از نظر او در جامعه سرمايهداري مدرن، لبخندها، ژستها، احساسات و روابط افراد به محصولاتي تبديل ميشوند كه بيش از آن كه به صاحبانشان تعلق داشته باشند به كارفرمايان تعلق دارند.<ref>Russell, Hochschild, managed heart, 2012, p198.</ref> | ||
===4.بازآرايی بدن=== | ===4.بازآرايی بدن=== | ||
افراد با بهكارگيري | افراد با بهكارگيري [[زبان بدن]] روايتي خاص از هويت شخصي خويش، جهت تماشا و ارزيابي ديگران ارائه ميدهند. بخشي از اين فعاليتها به بازآرايي، خودآرايي یا [[مدیریت بدن]] مربوط است. بازآرايي به معني آرايش مداوم متناسب با موقعيتهاي مختلف اجتماعي است و لزوما منحصر در حفظ آراستگي نيست. ممکن است فرد تمايل داشته باشد خود را با ظاهري شلخته بيارايد. از نظر گيدنز خودآرايي و تزئين خويشتن با پويايي شخصيت مرتبط است. از اين منظر، پوشاک علاوه بر آنکه وسيلة مهمي براي پنهانسازي يا آشکارسازي وجوه مختلف زندگي شخصي است، نوعي وسيله خودنمايي محسوب ميشود و لباس، آداب و اصول رايج را به هويت شخصي پيوند ميزند.<ref>گيدنز، تجدد و تشخص، 1393ش، ص95.</ref> | ||
در این بازآرایی، مدیریت بدن از سوی کنشگر در ظاهر اختیاری به نظر میرسد، اما برخی نظریههای فمینیستی، گفتمانهایی چون پزشکی را ابزاری مردانه برای تنظیمگری بدن زنانه شمردهاند. معیار بودن بدن مردانه در آموزشهای پزشکی و نسبت دادن ابعاد عاطفی و ویژگیهای جسمانی نامطلوب به زنان از طریق ساخت اجتماعی بیماریهای زنان، از جمله شیوههای این تنظیمگری دانسته شده است.<ref> [https://www.hamooniran.ir/item/6306 احمدنیا، جامعه شناسی بدن و بدن زن، 1384ش.]</ref> گفتمانهای دیگری نیز وجود داشتند که شیوه مصرف زنانه را مورد توجه قرار میدادند. بهعنوان نمونه بریکل، به ورود مدل جدیدی از لباس زنانه در نیوزلند اشاره میکند که بعد از جنگ جهانی دوم، زنان را جذابتر نشان میداد؛ اما این لباس را تنها زنانی میتوانستند بپوشند که اندام خود را مدیریت کرده بودند. این مدل لباس با استقبال گروهی و مقاومت گروهی دیگر رو به رو شد.<ref>[https://www.sid.ir/paper/55488/fa اباذری و حمیدی، «جامعهشناسی بدن و پارهای مناقشات»، 1387ش، ص149.]</ref> | در این بازآرایی، مدیریت [[بدن]] از سوی کنشگر در ظاهر اختیاری به نظر میرسد، اما برخی نظریههای فمینیستی، گفتمانهایی چون پزشکی را ابزاری مردانه برای تنظیمگری بدن زنانه شمردهاند. معیار بودن بدن مردانه در آموزشهای پزشکی و نسبت دادن ابعاد عاطفی و ویژگیهای جسمانی نامطلوب به زنان از طریق ساخت اجتماعی بیماریهای زنان، از جمله شیوههای این تنظیمگری دانسته شده است.<ref> [https://www.hamooniran.ir/item/6306 احمدنیا، جامعه شناسی بدن و بدن زن، 1384ش.]</ref> گفتمانهای دیگری نیز وجود داشتند که شیوه مصرف زنانه را مورد توجه قرار میدادند. بهعنوان نمونه بریکل، به ورود مدل جدیدی از لباس زنانه در نیوزلند اشاره میکند که بعد از جنگ جهانی دوم، زنان را جذابتر نشان میداد؛ اما این لباس را تنها زنانی میتوانستند بپوشند که اندام خود را مدیریت کرده بودند. این مدل لباس با استقبال گروهی و مقاومت گروهی دیگر رو به رو شد.<ref>[https://www.sid.ir/paper/55488/fa اباذری و حمیدی، «جامعهشناسی بدن و پارهای مناقشات»، 1387ش، ص149.]</ref> | ||
تفاوتهای فرهنگی در این زمینه، چشمگیر است؛ برای مثال، معیارهای شیکپوشی در فرهنگ ایرانیان، در دوره مادها و هخامنشیان فقط شامل حال مردان میشد، اما به تدریج در دوران ساسانیان به شیکپوشی زنان نیز توجه شد. این فرهنگ در دوره ساسانیان به صورت تاکید بر کیفیت جنس لباس تعریف میشد، حال آنکه در دوره قاجار به تدریج به سمت تزئینات لباس و الگوبرداری از معیارهای غربی پیش رفت. | تفاوتهای فرهنگی در این زمینه، چشمگیر است؛ برای مثال، معیارهای شیکپوشی در فرهنگ ایرانیان، در دوره مادها و هخامنشیان فقط شامل حال مردان میشد، اما به تدریج در دوران ساسانیان به شیکپوشی زنان نیز توجه شد. این فرهنگ در دوره ساسانیان به صورت تاکید بر کیفیت جنس لباس تعریف میشد، حال آنکه در دوره قاجار به تدریج به سمت تزئینات لباس و الگوبرداری از معیارهای غربی پیش رفت. | ||