«تکرار تاریخ: از آزادی زنان تا مرگ مهسا»
این روزها که کشورم به بهانه مرگ مرحوم مهسا امینی دچار آشوب ها و بحرانهای متعددی شده است؛ تکهای از تاریخ معاصر ایران، مُدام در ذهنم رژه میرود. نخستین بار، شعار آزادی زنان توسط رژیم رضاخان مطرح شد. در 17 دی 1314 قانون کشف حجاب تحت عنوان «روز آزادی زن و کشف حجاب» تصویب و اجرا شد. دومین بار در دوره محمدرضا پهلوی برای آزادی زنان، لایحهای تصویب نمودند که امام خمینی مانع اجرای لوایح شدند.
در سال 1340 با رحلت آیتالله بروجردی (مرجع تشیع) و آیتالله کاشانی؛ رژیم شاه که تصور میکرد دیگر مانعی ندارد، در مهرماه 1341، قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب نمود. در این لوایح، شرط مسلمانی و قسم به قرآن برای نمایندگان حذفشده بود؛ همچنین اعطای حق رأی به زنان در این لوایح به تصویب رسیده بود. امام خمینی در مخالفت مطرح کردند: «ما با ترقی زن ها مخالف نیستیم، ما با این فحشاء مخالفیم... . مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟! مگر آزادمرد و آزاد زن با لفظ درست میشود؟!».
اعتراضات روحانیت به رهبری امام خمینی، مانع اجرایی شدن انجمنهای ایالتی و ولایتی گردید. امروز به بهانه مرگ خانم امینی، پس از شصت سال از آن واقعه، شعار «آزادی، زن، زندگی» به مدد گروهکهای تروریستی و دشمنان نظام سیاسی ایران در جامعه ایران مطرح میشود. تاریخ تکرار میشود. این سومین بار است که شعار آزادی زنان در جامعه ایران مطرح میشود. آنهم در جامعهای که پیشرفت زنانش در طی چهار دهه اخیر در عرصههای علمی، ورزشی، هنری، سیاسی، اقتصادی و نظامی به طرز عجیبی شگفتانگیز و بیسابقه بوده است. قبل از انقلاب، در رژیم پهلوی، تلاش شد تا زنان بهعنوان مظهر کالای جنسی نشان داده شوند، اما بعد از انقلاب، از جنسیت زنان در راه تعالی زنان، خانواده و جامعه استفاده شد.
مسئلهای که مطرح میشود، این است که باوجود ثُبات آزادی برای دختران و زنان در ایران؛ چرا اغتشاشات خیابانی با اعتراض به قانون پوشش توسط نوجوانان انجام میگیرد؟ صرفنظر از دلایل سیاسی ِپنهان و آشکارِ فتنه اخیر (ایجاد جنگ داخلی و سرنگونی نظام سیاسی ایران)؛ معتقدم که در طی چهار دهه اخیر که باید به نهادینهسازی فرهنگ عفاف و پوشش در جامعه پرداخته میشد؛ بهجای آن الگوی بدحجابی از طریق رسانة قدرتمندی همچون سینما در ایران ترویج شد. نگاهی به فیلمهای اکران شده در سینمای ایران در چهار دهه اخیر این امر را ثابت میکند که سینمای ایران یک مدلِ بدحجابی را نهادینه کرده است. در سینمای ایران، حتی دختران و زنانی که در نقش افرادِ خانواده شهدا، ایثارگران، رزمندگان، دانشمندان، نیروی نظامی و انتظامی، ارتش و سپاه، پزشک، معلم و غیره به ایفای هنرپیشگی میپردازند، دارای نوعی حجاب هستند که مصداق بدحجابی هست. در همه این نقشها، مقدار کمی از موها از روسری بیرون است. حتی وقتی چادر بهسر دارند، موهایشان بیرون است! از سوی دیگر در عصر پسامدرن، مسئله «مدیریت بدن» و «آرایش دائم» معضلاتی را برای زن ایرانی رقم میزند. در طول تاریخ، بدن که تحت کنترل و نظارت بوده است، در عصر مدرنیته به ابزاری تبدیل میشود که فرد توسط آن هویت خویش را مطرح میسازد. فرجام سخن آنکه اولاً تفکر دینی، ذهن و روح را بر بدن مقدم میشمارد. دوماً حجاب بهعنوان یک امر فطری و یک اصل سابقهدار در میان بشریت در راستای حفظ جامعه از جرائم اجتماعی و مفاسد اخلاقی، موردتوجه اسلام است. سوّماً با آموزههای اسلامی نمیتوان سلیقهای برخورد نمود. زنانی که به قانون پوشش، معترض هستند، قوانینی همچون مهریه، نفقه، اجرتالمثل، حق شیردهی (و سایر قوانینی که نه از سر عدالت، بلکه از سر جود و لطف الهی توسط شارع مقدس برای زنان تصویبشده است) را نباید بپذیرند. «حق و تکلیف» در کنار هممعنا پیدا میکند.
نویسنده: خانم دکتر فاطمه عطارد