جامعهپذیری جنسیتی از دیدگاه سیمون دوبووار
جامعهپذیری جنسیتی از دیدگاه سیمون دوبووار؛ آماده شدن فرد برای ایفای نقشهای جنسیتی در آثار سیمون دوبووار.
سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم، اجتماعیسازی پسران و دختران را عامل اصلی در ساخت نقشهای جنسیتی دانسته و تاکید میکند این تفاوتها بیشتر اجتماعی است نه زیستی. او به این نکته اشاره میکند که دختران به نرمی و انفعال و پسران به قاطعیت و رقابت، ترغیب میشوند. این اجتماعیسازی نهتنها هویتهای شخصی را شکل میدهد، بلکه نابرابریهای سامانمند را نیز تقویت میکند و دوبووار را به فراخوانی برای بازنگری در نحوه پرورش کودکان بهمنظور ترویج برابری و آزادی برای هر دو جنس ترغیب میکند.
مفهومشناسی
جامعهپذیری فرایندی است که انسانها از طریق آن شیوههای زندگی را یاد میگیرند، شخصیتی کسب میکنند و آمادگی ایفای نقش بهعنوان عضو یک جامعه را پیدا میکنند.[۱] جامعهپذیری جنسیتی فرایندی است که از راه آن دختر و پسر، نگرشها، ارزشها و کنشهای مناسب با جنسیت خود را فرامیگیرند.[۲] جامعهپذیری از نخستین روزهای زندگی آغاز میشود و حتی برنامه شیردهی به کودک هم بر روی شخصیت مطمئن یا غیرمطمئن او تاثیر میگذارد.[۳]
آموزشوپرورش
آموزشوپرورش متفاوت دختر و پسر بهمنظور دستیابی به نقشهای اجتماعی متفاوت دارای پیشینهای طولانی در تاریخ جوامع است. آموزشوپرورش رسمی و غیررسمی، تا حد زیادی تابع نظام تقسیمکار اجتماعی است. گسترش و تثبیت آموزشوپرورش جنسیتی به پذیرش جهانی تقسیمکار جنسیتی میانجامد. بسیاری از طرفداران فمینیسم، تحقق و آرمان برابری جنسی را در گروی القاء تقسیمکار جنسیتی میدانستند. انتقادات آنان به این الگو که از ابعاد گوناگونی صورت گرفته، تاثیر فراوانی بر حرکت نظامهای غربی معاصر بهسمت الگوی آموزشی غیرجنسیتی داشته است. دوبووار بر این باور بود که شخصیت دختران و زنان میتوانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد.[۴]
نقد درونیسازی نقشهای جنسیتی
سیمون دوبووار جامعهپذیری نقشهای جنسیتی را عامل مهمی در استمرار سلطه مردان بر زنان میداند. به اعتقاد او، شخصیت دختران و زنان میتوانست متفاوت از الگوی کنونی شکل گیرد؛ بهشرط آنکه از کودکی، دختران تحت همان توقعات، پاداشها، سختگیریها و آزادیهایی قرار میگرفتند که پسران تجربه میکنند، در همان تحصیلات و بازیها مشارکت داشتند، وعدههای آیندهای برابر با پسربچهها به آنها داده میشد و توسط مردان و زنانی احاطه میشدند که در نظرشان بهوضوح برابر و یکسان بودند. در همین راستا، بسیاری از فمینیستها بهمنظور دستیابی به جامعهای عاری از نابرابریهای جنسیتی، خواهان جایگزینی الگوی سنتی جامعهپذیری دختران و پسران با الگوهای دیگری هستند که بر تربیت انسانهایی دوجنسیتی تمرکز دارند؛ افرادی که در آنها بهترین ویژگیهای جنسیتی مردانه و زنانه بهطور تلفیقی نمود پیدا میکند.[۵]
شباهت دختر و پسر در دوران کودکی
دختربچهها و پسربچهها جهان را از طریق چشمها و دستها درک میکنند و نه بهواسطهاندامهای جنسی. فرآیند تولد و از شیر گرفتهشدن برای کودکان شیرخوار، صرفنظر از جنسیت، به یکشکل انجام میشود و آنها دارای منافع و میلهای مشابهی هستند.[۶] کودک از زمانی که تصویر خود را در آینه میبیند بهتدریج هویت خود را شکل میدهد. خودِ او چنان با این تصویر آمیخته میشود که تنها با بیگانهشدن از خود، شکل میگیرد.[۷]
با بزرگ شدن، کودک به دو طریق با تنهایی اولیه مواجه میشود: او تلاش میکند جدایی را انکار کند؛ با آغوش مادر انس میگیرد و بهدنبال گرمای زنده او میگردد؛ نوازشهای مادر را طلب میکند و سعی دارد از طریق نظرات دیگران خود را توجیه کند. بزرگسالان در نظر او همچون خدایانی بهنظر میرسند که قادر به اعطای هستی به او هستند. او جادوی نگاهی را تجربه میکند که گاهی او را به فرشتهای کوچک و گاهی به غولی ترسناک تبدیل میکند. این دو شیوه دفاع یکدیگر را طرد نمیکنند، بلکه مکمل یکدیگرند و در هم نفوذ میکنند. زمانی که این اغوا موفقیتآمیز است، احساس توجیه در بوسهها و نوازشهای دریافتی بهصورت تاییدی جسمانی تجلی مییابد. این حالت انفعالی شادمانه، کودک را در دامان مادر و در زیر نگاههای مهربان آشنا میکند.
در سه یا چهار سال اول، بین رفتار دختربچهها و پسربچهها تفاوتی وجود ندارد. هر دو گروه تلاش میکنند حالت سعادتمندانهای را ادامه دهند که در دوران شیرخوارگی تجربه کردهاند. رفتارهای اغواگرانه و خودنمایانه در دختران و پسران به یکاندازه وجود دارد. پسران نیز بهاندازه خواهران خود میل دارند که مورد توجه قرار گیرند و سعی کنند دیگران به آنها لبخند بزنند و تحسین کنند.[۸]
دختربچه تا 12 سالگی بهاندازه برادرانش قوی است و همان تواناییهای عقلانی را از خود آشکار میکند؛ رقابت کردن با آنها در هیچ حیطهای بر او ممنوع نیست؛ اگر خیلی پیش از دوران بلوغ، دختربچه در نظر ما دارای جنسیت متفاوت جلوه میکند، به این دلیل نیست که غرایزی مرموز، بلافاصله او را به انفعال و دلربایی مادری اختصاص میدهد؛ بلکه به این دلیل است که دخالت دیگری در زندگی کودک تقریباً از آغاز صورت میگیرد و از نخستین سالهای زندگی استعدادش به نحوی آمرانه در او دمیده شده است.[۹]
آغاز تفاوت در جامعهپذیری
در مراحل اولیه جامعهپذیری، دختربچهها بهعنوان کودکان دارای حق تقدم بهنظر میرسند. بااینحال، بهتدریج و بهویژه در فرآیند از شیر گرفتن، از آغوشهای محبتآمیز کمتر بهرهمند میشوند. در این میان، پسربچهها بهتدریج از بوسهها و نوازشها محروم میشوند. برخلاف این روند، برای دختربچهها همچنان چاپلوسی و محبت ادامه دارد؛ او مجاز است در دامان مادر بماند، پدرش او را بر زانوهایش مینشاند و موهایش را نوازش میکند. در مواجهه با اشکها و تمایلاتش، از او اغماض میشود و با دقت موهایش را آرایشکرده و از طنازیهایش لذت میبرند. این تماسهای جسمانی و نگاههای محبتآمیز به او در برابر اضطراب تنهایی حمایت میکند.[۱۰]
در مقابل، دلربایی و اغواگری پسربچهها بهشدت محدود میشود. نمایشهای آنها بزرگترها را خسته میکند و به آنها گفته میشود که «مرد درخواست نمیکند که او را ببوسند، مرد خود را در آینه تماشا نمیکند، مرد گریه نمیکند.» از پسربچهها خواسته میشود که مردان کوچکی باشند؛ آنها با جدایی از بزرگترها مورد تصدیق قرار میگیرند و برعکس، هنگامیکه تلاش میکنند دیگران را خوشایند کنند، به تایید نمیرسند.[۱۱]
اگرچه بهنظر میرسد پسربچهها در ابتدا کمتر از خواهران خود محبت دریافت میکنند، دلیل این امر این است که برنامهریزیهای عمدهتری برای آنها در نظر گرفته شده است. انتظاراتی که از پسربچهها میرود، درواقع تضمینکننده ارزشگذاری فوری درهنجارهای جامعه است.[۱۲]
منِ دیگر و دیگری
پسربچه ازآنجاکه هویت «منِ دیگری» را دارد، بهواسطۀ این آگاهی، قادر است نقش ذهنیت خویش را بهگونهای جسورانه بر عهده بگیرد؛ این وضعیت، بهطور نمادین برای او نمادی از خودمختاری، تعالی و قدرت میشود. اواندازۀ آلت خود را میسنجد، جهش ادرار خود را با دیگران مقایسه میکند؛ اینها بعدها به منابعی برای تحریک و رضایت و همچنین رقابت بدل میشوند. در مقابل، دختربچه قادر نیست در بخش خاصی از بدن خود تجسمی مشابه بیابد. برای پر کردن این خلا، عروسکی به او میدهند تا بهنوعی «منِ دیگر» را نمایندگی کند.[۱۳]
تفاوت اساسی در این است که عروسک، از یکسو نمایانگر بدن کامل است و از سوی دیگر، عنصری منفعل به شمار میآید. از همینجا است که دختربچه تشویق میشود تا در ذهنیت خود ازخودبیگانه شود و خویشتن را مانند دادهای بدون حس و حرکت بپذیرد؛ درحالیکه پسربچه در آلت خود، عاملی مستقل را میجوید. دختربچه برای عروسک لالایی میگوید و آن را همانگونه آرایش میکند که خود دوست دارد، آرایش شود و برایش لالایی خوانده شود؛ او خود را بهطور معکوس عروسکی شگفتانگیز تصور میکند. حالت انفعالی که بهطور ذاتی ویژگی زنانه را تشکیل میدهد، از همان سالهای اولیۀ زندگی او شکل میگیرد و نادرست است که این روند را امری بیولوژیک بدانیم؛ بلکه این تقدیری است که مربیان و جامعه بر او تحمیل کردهاند.[۱۴]
غرور پسرانه
پسربچه دوران رشد خود را بهمثابه حرکتی آزاد بهسمت جهان میبیند؛ در این مسیر با خشونت و استقلال، با سایر پسربچهها رقابت و دخترها را تحقیر میکند. او با بالا رفتن از درخت، بازیهای خشن و کشمکشهای پرشور، جسم خود را ابزاری برای تسلط بر طبیعت و وسیلهای برای مبارزه تلقی میکند؛ به عضلاتش، همچون جنسیتش، باافتخار مینگرد. از بازیهای ورزشی، مبارزات و رقابتها بهعنوان بسترهایی برای آزمودن و بهکارگیری نیروهای خود بهره میگیرد؛ درعینحال، درسهای دشوار خشونت را نیز میآموزد: یاد میگیرد ضربه بخورد، درد را بیاهمیت بشمارد و اشکهای کودکی را پس بزند؛ به عمل و ابتکار دست میزند و شجاعت پیدا میکند. میان میل به خودنمایی و خواست او برای تحقق این تمایلات در طرحهای واقعی، تضادی وجود ندارد؛ او با یک حرکت واحد، هم خود را میسازد و هم بهمثابه هستیای مستقل نمود مییابد.[۱۵]
شیءانگاری دخترانه
در مقابل، دختربچه از همان ابتدا میان وجود مستقل خویش و پذیرش نقش دیگری با تضادی روبرو است؛ به او آموخته میشود که برای پذیرفته شدن، باید خود را چیزی برای تحسین شدن بسازد؛ بنابراین، به چشمپوشی از استقلالش و پذیرش نقش عروسکی زنده و خوشایند دیگران ترغیب میشود. بهاینترتیب، دختربچه در چرخهای گرفتار میآید: هرچه کمتر از آزادی خود برای ادراک و کشف دنیای اطرافش استفاده کند، کمتر از آن چیزی خواهد یافت که او را بهسوی خودآگاهی و نمایش نفس هدایت کند. بااینحال، اگر تشویق شود، میتواند همان کنجکاوی و جسارتی را از خود نشان دهد که در پسربچهها مشاهده میشود.[۱۶]
سرنوشت از پیش تعیینشده
پسربچه، خواه جاهطلب باشد یا سردرگم، با نگاهی باز به سمت آینده پیش میرود: ممکن است دریانورد یا مهندس شود، در مزرعه بماند یا راهی شهر شود، جهان را ببیند و به ثروت برسد؛ او خود را در برابر آیندهای که از فرصتهای غیرمنتظره آکنده است، آزاد احساس میکند؛ اما دختربچه با این باور بزرگ میشود که در آینده همسر، مادر و مادربزرگ خواهد شد؛ خانهاش را همانطور اداره میکند که مادرش خانه را میگرداند و از فرزندانش همانطور مراقبت میکند که خود مورد مراقبت قرارگرفته است. درحالیکه بیش از 12 سال ندارد، سرنوشت او در آسمان از پیش رقم خورده است.[۱۷]
آموزشهای مادرانه
برای مادر، دختر همزمان هم همزاد او است و هم دیگری؛ مادر با نگاهی آمرانه و محبتی پررنگ اما غالباً سرکوبگر، الگوی زنانۀ خود را به دختر تحمیل میکند و بهنوعی تقاضای مغرورانه از زنانگی دختر دارد که با تلخی انتقامی همراه است.[۱۸] در همین راستا، دختر را به معاشرت با سایر دختران تشویق میکند، او را تحت نظارت معلمهای زن قرار میدهد و محیطی شبیه به حرمسرای قدیمی از زنان باتجربه برایش فراهم میسازد. در این مسیر، بازیها و کتابهایی برایش انتخاب میشود که سرنوشت زنانهاش را به او بشناساند؛ گوشش از نکات و فضایل زنانگی پر میشود و او را با آشپزی، خیاطی و خانهداری همزمان با آداب زیبایی و جذابیت زنانه آشنا میکنند. لباسهای ناراحت و گرانبهایی که نیازمند مراقبتاند، به او پوشانده میشود و آرایش پیچیدهای بر موهایش اعمال میکنند. آداب و قاعدههایی به او تحمیل میشود: باید بدن خود را صاف نگه دارد، مانند اردک راه نرود و حرکات طبیعیاش را برای جذابیت بیشتر کنترل کند. از او خواسته میشود از رفتارهای پسرانه پرهیز کند؛ ورزشهای دشوار برای او ممنوع است و او را از مشاجره و کشمکش بازمیدارند؛ بهطور کلی او را مجبور میکنند تا به موجودی خدمتکار و عروسکی بیروح تبدیل شود.[۱۹]
عهدهداری کارهای خانگی
علاوه بر بازی با عروسک که به او امکان میدهد نقش خود را فراتر از مفاهیم انتزاعی تجربه کند، محیط خانوادگی نیز فرصتی برای بروز او فراهم میآورد. دختربچه حتی در سنین کم میتواند بخش مهمی از کارهای خانه را برعهده بگیرد؛ معمولاً پسربچهها از انجام این وظایف معاف میشوند، اما دختران به جارو کردن، گردگیری، تمیزکردن سبزیجات و مراقبت از کودکان تشویق میشوند. بهویژه خواهران بزرگتر در انجام وظایف مادری مشارکت میکنند؛ چه برای راحتی مادر و چه بهدلیل نوعی اجبار، بخش زیادی از کارهای خانه به آنها سپرده میشود. اینگونه دختر جوان خیلی زودتر از همسالانش به دنیای امور جدی وارد میشود؛ اگرچه این نقش به او احساس مهم بودن میدهد، اما شادی بیقید و لذت کودکیاش را از او میگیرد.[۲۰]
تابآوری زنانه
آشپزخانه برای زن، روزانه درسی از بردباری و انفعال را تکرار میکند؛ نوعی کیمیاگری است که او را به تبعیت از آبوآتش وامیدارد و انتظار برای ذوب شدن شکر، پف کردن خمیر، خشک شدن لباس و رسیدن میوهها را به او میآموزد. کارهای خانگی شاید به فعالیتهای فنی نزدیک باشد، اما بهاندازهای ابتدایی و تکراری است که او را به قوانین علت و معلولی چندان پایبند نمیکند. حتی در این حوزه نیز عناصر بیثباتی وجود دارد؛ پارچهها یا لکهها گاه از شستوشو تمیز میشوند و گاه اینگونه نیست، برخی اشیاء بیهیچ دلیلی میشکنند و غبارها مانند گیاهان میرویند. ذهنیت زن، بازتابی از ذهنیت تمدن کشاورزی است که جادوی زمین را ستایش میکند.[۲۱]
اسطورههای مردانه
عوامل بسیاری این سلسله مراتب را برای دختر تحکیم میکنند؛ فرهنگ تاریخی و ادبی، ترانهها و افسانههایی که او را با آنها بزرگ میکنند، همگی تجلیات مردانه هستند. مردان کسانی هستند که تمدنها و کشورها را بناکردهاند؛ ابزارهایی برای بهرهبرداری از زمین ابداع کردهاند و با خلق آثار هنری، دنیا را پربار ساختهاند. ادبیات کودکانه، اسطورهها، قصهها و روایات همه بازتابی از اسطورههای مردانهاند که غرور و آرزوهای آنها را تجسم میبخشند. دختربچه جهان را از دریچه چشمان مردان میبیند و سرنوشت خود را از نگاه آنان درک میکند.[۲۲]
دو جنس برساخته
از دیدگاه دوبووار، مطالعات انسانشناختی دهههای قبل بیانگر آن است که در همه جوامع، واکنشی به تفاوت زیستشناختی میان مردان و زنان وجود دارد که به تقسیمبندی دو وجهی میان دو جنس شکل میدهد، اما چگونگی تصور و برداشت یا معنای هر یک از دو جنس (یعنی زنبودن و مردبودن) در جوامع گوناگون متفاوت است. ازنظر آنها این مسئله نشان میدهد که تمایلات جنسیتی (بهمثابه انتظارات متفاوتی که از زن و مرد در جامعه هست) امری طبیعی نیست، بلکه برساخته و پرداخته جامعه و فرهنگ است.[۲۳]
طبق نظر دوبووار، تفاوتهایی که بین زنان و مردان وجود دارد، ذاتی نیست، بلکه نتیجه اجتماعی شدن و شرطیسازی نقشهای جنسیتی است؛ زیرا با پسرها و دخترها از لحظه تولد، با شیوههای متفاوتی رفتار میشود که زنان را از پرورش همه استعدادشان بهمثابه انسان بازمیدارد. ازنظر آنها برای آزاد کردن زنان از ظلم و ستمی که بر آنها میرود، ضروری است که ثابت کنیم مردان و زنان ازلحاظ استعداد باهم برابرند؛ زنان انسانهایی کامل هستند و تفاوتهای میان مردان و زنان از روشهای متفاوتی که پسران و دختران با آنها تربیت میشوند، انتظارات اجتماعی متفاوتی که با آنها روبرو هستند، همراه با قوانین تبعیضآمیز ناشی شده است.[۲۴]
پانویس
- ↑ . کوئن، درآمدی بر جامعهشناسی، 1375ش، ص74.
- ↑ . بستان، جامعهشناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، 1388ش، ص129.</ بستان، اسلام و جامعهشناسی خانواده، 1388ش، ص80.
- ↑ . بستان، جامعهشناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، 1388ش، ص129.
- ↑ . بستان، اسلام و تفاوتهای جنسیتی، 1390ش، ص141.
- ↑ . بستان، «کارکردهای خانواده از منظر اسلام و فمینیسم»، 1388ش، ص61-60.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص13.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص15. سیمون دوبووار، خاطرات، ج4، 1364ش، ص245.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص16-15.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص14.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص17.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص17.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص18.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص28-27.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص28-27.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص30.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص30.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص55.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص31.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص32.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص37.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص505.
- ↑ . دوبووار، جنس دوم، ج2، 1381ش، ص41.
- ↑ . مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی، ص313-312.
- ↑ . پاملا و والاس، درآمدی بر جامعهشناسی نگرشهای فمینیستی، ص246- 247
منابع
- بستان، حسین، «کارکردهای خانواده از منظر اسلام و فمینیسم»، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 35، زمستان 1388.
- بستان، حسین، اسلام و تفاوتهای جنسیتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390ش.
- بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسی خانواده، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1388ش.
- بستان، حسین، جامعهشناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1388ش.
- پاملا، آبوت و والاس، کلر، درآمدی بر جامعهشناسی نگرشهای فمینیستی، ترجمه مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران، دنیای مادر، 1376ش.
- دوبووار، سیمون، جنس دوم، مترجم قاسم صنعوی، تهران، توس، 1381ش.
- دوبووار، سیمون، خاطرات، مترجم قاسم صنعوی، تهران، توس، 1363ش.
- کوئن، بروس، درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، توتیا، 1375ش.
- مشیرزاده، حمیرا، از جنبش تا نظریه اجتماعی، شیرازه، تهران، 1385ش.