عدالت خانوادگی
دسترسی به عدالت مفهومی است که دلالت بر بعد عملی و اجرایی دستیابی فرد به نهادهای قضایی و حل مشکل حقوقی خود دارد. در عین حال که دسترسی به عدالت برای همه اقشار جامعه به صورت برابر مد نظر است اما در این میان اغلب اقشار زنان در دسترسی به نهادهای قضایی به ویژه در دعاوی خانوادگی با مسایل و مشکلاتی روبرو بودهاند. تاکید این مقاله بر تاثیر موانع فرهنگی روی دسترسی زنان به عدالت خانوادگی درون بافتار کنونی جامعه است. با توجه به رشد سالیانه زنانی که به محاکم خانواده مراجعه میکنند، بررسی موضوع از منظر زنان مراجعه کننده میتواند از اهمیت مضاعفی برخوردار باشد. بر این مبنا روش کیفی با تکنیک مصاحبه عمیق اتخاذ شده است.
یافتههای تحقیق برآیند مصاحبه عمیق با 50 زن مراجعه کننده به دادگاه خانواده بوده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد از منظر پاسخگویان موانع فرهنگی چون: ارزشهای فرهنگی، عدم خودباوری و اعتماد به نفس، باورهای دینی، تحصیلات و آگاهی تخصصی به موضوع، مردسالاری، زبان، ساختار و کلیشههای جنسیتی در دسترسی ایشان به عدالت خانوادگی موثر هستند. همچنین مطابق با تئوری نقطه تلاقی از تلاقی موانع فرهنگی با عوامل زمینهای پاسخگویان میتواند تجربیاتی متفاوت درون بافتار همسان شکل بگیرد.
مقدمه
ابتدای بحث نیازمند آن است كه وضعیت زنان را در بافتار برابری جنسیتی ارائه كنیم. مطابق با گزارش جهانی سازمان ملل، رتبه ی ایران در تلاش برای برداشتن شكاف جنسیتی بین زنان و مردان در میان 145 كشور در سراسر دنیا ١٤١ بوده است. ممكن است بگوییم این نسبت نابرابر میان زنان و مردان از وضعیت نابرابر و قوانین موجود نتیجهی سیاستهای دولت است كه خود از ادامهی این روند حمایت میكند. این رویكرد بیانگر كاستیها در قانونگذاری است. بر همین مبنا ارزیابی نظام قضایی ایران بر مبنای ارزیابی دسترسی زنان به عدالت مهم است. ساختار اجتماعی و مذهبی در ایران سبب تجربهی خاصی از مشاركت و تغییر میشود و حوزهای كه بیشترین بحثها روی آن واقع شده در این زمینه قانون است.
یكی از رادیكالترین تغییرات در قانون آنهایی است كه با جنسیت در ارتباط است. از این منظر بحث دسترسی زنان به عدالت در ایران، ابزار مناسبیی برای درک گذشته، حال و ساختار اجتماعی در حال تغییر به دست میدهد. در این میان بستر فرهنگی خاص جامعهی ایران بر دو مسألهی دسترسی و عدالت تاثیرگذار بوده و به طور حتم با توسعه یافتگی اقتصادی-اجتماعی و همچنین جایگاه زنان در مسیر توسعه بسیار مرتبط خواهد بود. بنابراین تلاش برای بررسی و فهم تجربیات زنان در مراجعهی ایشان به نهادهایی قضایی یكی از راههای بازنمایی نظام قضایی و كارآیی آن در ایران است.
مشكلات دسترسی به عدالت در مورد اقشار مختلفی چون فقرا، سالمندان، بیكاران و افراد ناتوان نیز مطرح است؛ اما هویت زنان از تلاقی عوامل مختلف شكل گرفته و چندبخشی است. بنابراین موانع زنان در دسترسی به عدالت، خود سبب پیش كشی و طرح موانع فرهنگی، اقتصادی-اجتماعی و حقوقی است كه ایشان با آنها مواجه هستند. هدف این مقاله آن است كه دسترسی زنان را به فرآیندهای عدالت (عادلانه) در دادگاه خانواده از منظر خودشان با توجه به موانع فرهنگی موجود بررسی كند. با توجه به اینكه در شرایطی عادلانه یا ناعادلانه اتفاق میافتد، ارائه میكند و این همان نقطهی عطف برابری قانونی- جنسیتی است. مراجعه به نهادهای قضایی، دسترسی به آگاهی حقوقی، دغدغههای اقتصادی در طرح دادخواست، عوامل فرهنگی حاكم بر جامعه، رفت و آمد به دادگاه و مراجع قضایی، فقر، تحصیلات، نابرابری در زندگی روزمره و زیست شهری همه و همه فاكتورهایی هستند كه موقعیت زنان را در فرآیندهای دسترسی به عدالت تحت تأثیر قرار میدهند.
روش پژوهش
یک رویكرد اكتشافی و تفهیمی برای دستیابی به ابعاد مختلف این پدیدهی ضروری به نظر میرسید. بنابراین رویكرد كیفی با تأكید بر مصاحبه انتخاب شد و با توجه به ماهیت و حساسیت روی موضوع، روش مصاحبهی نیمه ساختاریافته مطلوب هدف بوده است. بنابراین برای فهم تجربهی زنان از دسترسی به عدالت خانوادگی با 50 نفر از زنان مصاحبه شد. محوریت سؤالات در مورد مهمترین مشكلات راجع به سیستم حقوقی، دادگاهها، خدمات حقوقی، مشكلات مالی و فرهنگی بود.
برآیند یافتههاى پژوهش
پس از تحلیل تماتیک، نتایج حاصل از مصاحبههای كیفی نیمه ساختار یافته نشان میدهد كه درعین اینكه موانع فرهنگی در پاسخهای زنان با الفاظ و توصیفات مشابهای بیان شده، اما بسیاری از زنان با توجه به هویتهای چندگانه و خاص خود با تفاوتهایی به بیان این موانع پرداختند كه در واقع این خود سبب شد تا در این نوشتار احتمال نگریستن از جوانب مختلف به مسأله فراهم شود. در ادامه دادهها مطابق با تمهای برآمده در رابطه با موانع فرهنگی دسترسی به عدالت خانوادگی از نگاه زنان ارائه میشود.
بیعدالتی در بستر كلیشههاى جنسیتی
كلیشههای جنسیتی مجموعهای سازمان یافته از باورها دربارهی خصوصیات همه ی اعضاء گروهی خاص است. بر این اساس میتوان گفت كلیشه یا تصور غالبی به معنی مجموعه باورهایی است دربارهی اینكه زن یا مرد دبودن به چه معناست. كلیشهها در برگیرندهی اطلاعاتی دربارهی ظاهر جسمانی، نگرشها، علایق، صفات روانی، روابط اجتماعی، نوع شغل و اغلب با جنسیت شخص در ارتباط هستند.
نابرابرى در ساختار جنسیتی
در این چارچوب درون جامعه معاصر ایرانی مرد است كه باید به تأمین مالی زن و فرزندان پرداخته؛ چراكه قلمرو عمومی حوزهی او است و زن بر اساس نقشهای خود در قلمرو خصوصی مانند مادربودن و رسیدگی به امورات همسر و خانهداری، وابستگی اقتصادی به مرد دارد. بنابراین تعریف از زن، فعال بودن وی برای حق خواهی و آمد و رفت به جایی مانند دادگاه خانواده، نوعی هنجارشكنی و حركت كردن در خلاف جهت مورد قبول است. هرچند كه دیدگاهها به خصوص در زنانی با تحصیلات بالا دستخوش تغییر شده است، اما نباید این نكته را از نظر دور داشت كه هنوز اقدام برای حقخواهی یا طلاق و رفتن به نهادهای رسمی قضایی برای حل یا فصل مشكلات خانوادگی برای بسیاری از زنان حتی تحصیلكرده با بافتهای سنتی و مذهبی با مشكلاتی از جمله دشواریهای مالی تا پیامدهای روانی همراه است.
چالش آگاهی تخصصی به موضوع
تمام زنان مورد مصاحبه در تحقیق باسواد هستند، اما در این نوشتار باید دو عنصر سواد و آگاهی تخصصی به موضوع را از یكدیگر تفكیک كرد و آن را در یک بافتار خاص فرهنگی لحاظ نمود؛ بدین معنی كه ممكن است یک زن پزشک بوده باشد، اما هیچگونه آگاهی در زمینهی حقوق خود نداشته یا آگاهی وی در سطح یک خانم خانهدار یا دیپلم باشد. بنابراین در حوزهی حقوقی و اقدام قانونی آگاهی تخصصی نسبت به موضوع اهمیت زیادی دارد.
نتیجهگیری
این نوشتار در پی آن بوده تا موانع ناشی از فرهنگ جامعه را از منظر زنان و بر حسب تجربیات و تصور ایشان در مسیر عدالت در دادگاههای خانواده بررسی كند. جمعآوری و تحلیل دادههای كیفی در تحقیق حاضر بیانگر آن است كه زنان مورد مصاحبه مطابق تجربیات خاص خود هریک در بیان موانع فرهنگی در دسترسی به عدالت خانوادگی، نقاط شباهت و تفاوتهایی داشتهاند، كه برآیند آنها كشف تمهایی از موانع فرهنگی بودهاند. یكی از مهمترین این برآیندها، كلیشههای جنسیتی است كه به باورهای قالبی در مورد زن بودن در بافتار جامعهی ایرانی اشاره دارد. بسیاری از زنان از این منظر به عامل تحمل و مدارا در زمان آسیبهای درون خانواده و تمكین از مرد اشاره كردهاند. مردسالاری از موانع جدی زنان ایرانی در مسیر عدالت در دادگاههای خانواده است. مردسالاری بنا به گفتهی بسیاری از زنان بر دادگاه خانواده حاكمیت دارد و بر رضایت ایشان از پروسههای قضایی تأثیرگذار است.
عامل تحصیلات نیز به نوعی نقش تعیینكننده در دسترسی زنان به عدالت خواهد داشت؛ اما گویی تحصیلات، بدون آگاهیهای حقوقی زنان و آشنایی با نهادها و رویههای قضایی تأثیر چندانی بر دسترسی ایشان به عدالت خانوادگی نخواهد داشت. عامل باورهای دینی هم یكی از فاكتورهای فرهنگی است كه نقش پررنگی در شكلدهی ذهنیت افراد به زندگی دارد. در دادگاه خانواده شاهد زنان بسیاری با پیشینههای مذهبی هستیم؛ توجیهات دینی و مذهبی این زنان در پاسخهایشان در ارتباط با تقویت ساختار مردسالاری عمل میكند و بسیاری از ایشان را در برخی موارد دچار تعلل برای دادخواهی یا طی كردن پروسههای قضایی میكند.
این تحلیل مطابق با نوشتار حاضر بر دوپایه استوار است: یكی پاسخهای مصاحبه شوندگان و دیگری فرهنگ حاكم بر جامعه كه با ایجاد موانعی در تلاقی با دیگر عوامل زمینهای در زنان، باعث شكلدهی سطح خاصی از دسترسی در مسیر عدالت برای ایشان میشود. در بافتار جامعهی ایرانی، فرهنگ نه تنها عامل متنفذی بر تجربیات زنان از دسترسی به عدالت در دادگاه خانواده است، بلكه مطابق با برخی مطالعات حتی در برخی موارد اهمیتی بیش از مسایل مالی دارد.
در عین حال فرهنگ، متشكل از بخشهای متعددی است كه هریک از آنها از منظر تئوری نقطهی تلاقی از تلاقی با دیگر بخشها و عوامل زمینهای در افراد جامعه میتواند موجب سركوب، تبعیض یا محرومیت شود. مطابق با تئوری نقطهی تلاقی، زنانی كه از پس زمینههای فقیر و سنتی تر میآیند، تنشهای بیشتری را ناشی از موانع فرهنگی در پروسهی قضایی و مسیر عدالت و متعاقباً دسترسی محدودتری را به عدالت در نهادهای قضایی(دادگاه یا دادسرا) تجربه میكنند. این راهكارها با هدف از میان برداشتن موانع فرهنگی در دسترسی زنان به عدالت خانوادگی میتواند بیش از پیش بر كلیشهها و باورها تكیه زده و در مسیر سیاستهای فرهنگ سازی برابر جنسیتی در جامعه مطرح گردد. هرچند چنین راهكارهایی برآیند تجربیات تک تک زنان پاسخگو است، اما در مجموع میتواند در جایگاه یک مطالبهی جمعی باشد كه برای اجرای آن نیاز به همراهی نهادهای آموزشی چون صدا و سیما، آموزش و پرورش، رسانههای مجازی و... است.
نقد مقاله
یکی از مفاهیم مهم و عام اخلاقی که در حوزه خانواده بخصوص در روابط بین زوجین به آن توصیه شده است، عدل میباشد. عدل از نظر لغوی به تسویه دو چیز اطلاق میشود. عدالت از دیدگاه اخلاق انتخاب و گزینش است؛ اما از نظر حقوق تکلیف است. لذا اگر کسی اخلاقی نباشد، از عدالت فرار میکند. اگر کسی از ترس کیفر، عدالت را رعایت بکند، به وظیفه قانونی خود عمل کرده است، ولی از نظر اخلاقی کار مؤثر و مفیدی انجام نداده است؛ زیرا انتخاب عدالت در صورتی که با انگیزه فضیلت خواهی و گذشت توأم باشد، ارزشمند است. فرمانبرداری معمولاً با بیم، امید و اعمال زور همراه است، برخلاف انتخاب و اختیار که با میل و رغبت و عشق و ایثار توأم است. اقتضای فرهنگ انسانی و اسلامی ابتدا حاکمیت احسان و سپس حاکمیت عدالت در جامعه میباشد. اگر احسان را امری مستحبی بدانیم، عدالت معنا نخواهد داشت، اگر روح احسان بر انسان ها حاکم نباشد، به عدالت هم عمل نمیکنند، زیرا عدالت یعنی برای دیگران حق قائل بودن. وقتی روح گذشت در جامعه وجود نداشته باشد، عدالت به تنهایی کارساز نخواهد بود. به همین دلیل، پس از بیان هر حکمی، بحث از گذشت و عفو می کند و چنین افرادی را محسن معرفی میکند و عمل آنها را به تقوا نزدیکتر میشمارد.
عدالت یک تکلیف الهى و آیات فراوان و روایات زیادی داریم که بر اصل عدالت در خانواده و اجتماع سفارش فراوان شده است. این اصل محبوب مطابق با خواست، فطرت انسان و موجب تعالى بشر در حوزههاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى است. جامعه بشرى هم از ابتدا، تا حال آرزوى روزى را داشته و دارد که در آن، ظلم، تبعیض و بىعدالتى در تمام چهره و ابعادش، نابود شود و نسیم ملایم عدالت و برابرى در تمام زوایاى زندگى انسانهاى دردمند و رنجیده، نفوذ کند، دردهاى کهنه و قدیمى بشر، ناشى از ظلم و ستم و بىعدالتى را با داروى شفا بخش عدالت و برابرى، مرهم نهاده و التیام بخشد. پس باید در خانواده عدالت رعایت شود تا به اجتماع سرازیر شود. اگر در خانواده عدالت رعایت نشود، در اجتماع هم عدالت اجتماعی بوجود نمیآید.
کلید واژه
زنان، دسترسی به عدالت، عدالت خانوادگی، موانع فرهنگی، نقطه تلاقی.