بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:


===بدن طبیعی از دیدگاه جامعه‌شناختی===
===بدن طبیعی از دیدگاه جامعه‌شناختی===
جامعه‌شناسان کلاسیک به این واقعیت‌ها که انسان دارای بدن گوشتی و توان بویایی، شنوایی، چشایی، لمس کردن و تبادل مایعات بدن هستند، توجه چندانی نداشتند؛ در عوض آنان بر کنش‌هایی تمرکز داشتند که تنها با بدن مرتبط بود. همین توجه اندک به بدن نیز لاجرم آنان را به تحلیل از بخش‌های خاصی از بدن وادار می‌ساخت؛ به‌عنوان مثال از آگاهی و زبان بحث کرده‌اند؛ در حالی‌که توجهی به جنبه جسمانی این بحث نداشتند. تنها دانشمندان معدودی، نظیر نوربرت الیاس، تصریح کرده‌اند که ظرفیت اصلی آگاهی و زبان در جسم و بدن انسان قرار دارد. ترنر معتقد است دلیل اصلی غفلت جامعه‌شناسان از بدن، دوگانه دکارتی ذهن و جسم است و جامعه‌شناسان تصور می‌کردند که تحلیل جسم به جامعه‌شناسی ارتباطی ندارد؛ به دلیل این‌که جنبه‌های اجتماعی کنش تحت سیطره ذهن قرار دارد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 11.</ref>
جامعه‌شناسان کلاسیک به این واقعیت‌ها که انسان دارای بدن گوشتی و توان بویایی، شنوایی، چشایی، لمس کردن و تبادل مایعات بدن هستند، توجه چندانی نداشتند؛ در عوض آنان بر کنش‌هایی تمرکز داشتند که تنها با بدن مرتبط بود. همین توجه اندک به بدن نیز لاجرم آنان را به تحلیل از بخش‌های خاصی از بدن وادار می‌ساخت؛ به‌عنوان مثال از آگاهی و زبان بحث کرده‌اند؛ در حالی‌که توجهی به جنبه جسمانی این بحث نداشتند. تنها دانشمندان معدودی، نظیر نوربرت الیاس، تصریح کرده‌اند که ظرفیت اصلی آگاهی و زبان در جسم و بدن انسان قرار دارد. ترنر معتقد است دلیل اصلی غفلت جامعه‌شناسان از [[جامعه شناسی بدن|جامعه‌شناسی بدن]]، دوگانه دکارتی ذهن و جسم است و جامعه‌شناسان تصور می‌کردند که تحلیل جسم به جامعه‌شناسی ارتباطی ندارد؛ به دلیل این‌که جنبه‌های اجتماعی کنش تحت سیطره ذهن قرار دارد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 11.</ref>


توماس لاکوئر استدلال کرده است که بدن انسان تا قرن هجدهم تمایل داشت به‌عنوان یک بدن بدون جنسیت و عمومی درک شود. بدن مرد به‌عنوان هنجار در نظر گرفته می‌شد؛ اما بدن زنان به سادگی در الگویی متفاوت و پایین‌تر چیده شده بود.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 43.</ref> هرچند در طول قرن هجدهم تفاوت فیزیولوژیکی مردان و زنان پذیرفته شد و دلیل این بحث اثبات حقوق مختص زنان و مردان بوده است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 44.</ref>
توماس لاکوئر استدلال کرده است که بدن انسان تا قرن هجدهم تمایل داشت به‌عنوان یک بدن بدون جنسیت و عمومی درک شود. بدن مرد به‌عنوان هنجار در نظر گرفته می‌شد؛ اما بدن زنان به سادگی در الگویی متفاوت و پایین‌تر چیده شده بود.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 43.</ref> هرچند در طول قرن هجدهم تفاوت فیزیولوژیکی مردان و زنان پذیرفته شد و دلیل این بحث اثبات حقوق مختص زنان و مردان بوده است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 44.</ref>