حمید گلزار (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<big>'''مردانگی'''</big>، انتظارات و انتسابات هویتی و نقشی از انسان مذکر. <br> | <big>'''مردانگی'''</big>، انتظارات و انتسابات هویتی و نقشی از انسان مذکر. <br>مردانگی از رویکردهای طبیعی، فرهنگی و تعاملی، معنا و شاخصهای متفاوتی یافته است. برخی مردانگی را ذاتی، اصیل و معطوف به جنس مذکر شمرده و برخی دیگر مردانگی را برساخته، عَرَضی و اکتسابی دانستهاند. | ||
مردانگی از رویکردهای طبیعی، فرهنگی و تعاملی، معنا و شاخصهای متفاوتی یافته است. برخی مردانگی را ذاتی، اصیل و معطوف به جنس مذکر شمرده و برخی دیگر مردانگی را برساخته، عَرَضی و اکتسابی دانستهاند. | |||
==مردانگی در رویکردهای مختلف== | ==مردانگی در رویکردهای مختلف== | ||
===رویکرد طبیعی=== | ===رویکرد طبیعی=== | ||
در رویکرد طبیعی و ذاتی، مردانگی جزء ذاتی مذکر بودن شمرده میشود و مذکر بودن بهمعنای مرد بودن و مردانگی است.<ref>[https://soci.rihu.ac.ir/article_2072.html . عرب خراسانی، «چالش مردانگی فرهنگی و خانواده اسلامی»، 1402ش، ص102.]</ref> | در رویکرد طبیعی و ذاتی، [[مردانگی]] جزء ذاتی مذکر بودن شمرده میشود و مذکر بودن بهمعنای مرد بودن و مردانگی است.<ref>[https://soci.rihu.ac.ir/article_2072.html . عرب خراسانی، «چالش مردانگی فرهنگی و خانواده اسلامی»، 1402ش، ص102.]</ref> | ||
===رویکرد فرهنگی=== | ===رویکرد فرهنگی=== | ||
در رویکرد فرهنگی و تربیتی میان مذکر بودن و مردانگی تطابق حداکثری وجود ندارد. چنین نگرشی بهمعنای آن است که مردانگی هویت ذاتی و طبیعی فرد مذکر و ضرورتاً منطبق با ذخیره بیولوژیکی او نیست.<ref>. Gilmore، Manhood in the Making: Cultural Concepts of Masculinity،1990.</ref> | در رویکرد فرهنگی و تربیتی میان مذکر بودن و مردانگی تطابق حداکثری وجود ندارد. چنین نگرشی بهمعنای آن است که مردانگی هویت ذاتی و طبیعی فرد مذکر و ضرورتاً منطبق با ذخیره بیولوژیکی او نیست.<ref>. Gilmore، Manhood in the Making: Cultural Concepts of Masculinity،1990.</ref> | ||
افراد مذکر برای مرد شدن و نمایش مردانگی تربیت میشوند. مردانگی در ساختار جنسیت موقعیتی است که فرد مذکر برای بهدست آوردن آن لازم است فرایندی را طی کرده و برای آن تلاش کند.<ref>↨. Connell، Masculinity ،2005: 19.</ref> | افراد مذکر برای مرد شدن و نمایش مردانگی تربیت میشوند. مردانگی در ساختار [[جنسیت]] موقعیتی است که فرد مذکر برای بهدست آوردن آن لازم است فرایندی را طی کرده و برای آن تلاش کند.<ref>↨. Connell، Masculinity ،2005: 19.</ref> | ||
دستورالعملهای اجرای مردانگی طی فرایند جامعهپذیری و بر اساس اصول اساسی هر جامعه و فرهنگ به پسران خردسال و نوجوان آموزش داده میشود تا زمانی که تبدیل به مردان بزرگسال شده و مسئولیت انتقال ارزشهای مردانگی را به نسل بعد در نقش شوهر/پدر بر عهده گیرند.<ref>[https://soci.rihu.ac.ir/article_2072.html . عرب خراسانی، «چالش مردانگی فرهنگی و خانواده اسلامی»، 1402ش، ص102.]</ref> | دستورالعملهای اجرای مردانگی طی فرایند [[جامعهپذیری جنسیتی در خانواده|جامعهپذیری]] و بر اساس اصول اساسی هر جامعه و فرهنگ به پسران خردسال و نوجوان آموزش داده میشود تا زمانی که تبدیل به مردان بزرگسال شده و مسئولیت انتقال ارزشهای مردانگی را به نسل بعد در نقش شوهر/پدر بر عهده گیرند.<ref>[https://soci.rihu.ac.ir/article_2072.html . عرب خراسانی، «چالش مردانگی فرهنگی و خانواده اسلامی»، 1402ش، ص102.]</ref> | ||
===رویکرد تعاملی=== | ===رویکرد تعاملی=== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۱: | ||
==فرایند اکتساب مردانگی در روانشناسی== | ==فرایند اکتساب مردانگی در روانشناسی== | ||
در میان روانشناسان زیگموند [[نظریه جنسیتی فروید|فروید]] | در میان روانشناسان زیگموند [[نظریه جنسیتی فروید|فروید]]، بیش از دیگران به بحث مردانگی است. مردانگی مورد نظر فروید بر اساس تعیینکنندگی کالبد و تسلط زیست بر سرنوشت به آشکارترین تفاوت میان زن و مرد یعنی اندام جنسی بازمیگردد. فروید معتقد است بهدنیا آمدن با آلت تناسلی آشکار، شخص را مرد و فردی بدون ایناندام آشکار را [[زن]] قرار میدهد. | ||
اگرچه فروید معتقد به تعیینکنندگی کالبد بر سرنوشت اجتماعی فرد است، اما در فرایند حل اضطراب اختگی، آن را فرایندی روانی- اجتماعی تصویر میکند که طی آن پسر خردسال در مییابد خود را در دوری از [[مادري|مادر]] (بهعنوان اولین زن) و نزدیکی و همانندسازی با مرد-پدر به موقعیت و جایگاه مردانگی متصل کند. در طی این فرایند است که رویه مشترکی میان افراد مذکر در دستیابی به مردانگی شکل میگیرد و صفات مردانه مشترکی را میان آنان رقم میزند.<ref>. تانگ، درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1400ش، ص22.</ref> | اگرچه فروید معتقد به تعیینکنندگی کالبد بر سرنوشت اجتماعی فرد است، اما در فرایند حل [[جنسیتپذیری اضطراب|اضطراب]] اختگی، آن را فرایندی روانی- اجتماعی تصویر میکند که طی آن پسر خردسال در مییابد خود را در دوری از [[مادري|مادر]] (بهعنوان اولین زن) و نزدیکی و همانندسازی با مرد-پدر به موقعیت و جایگاه مردانگی متصل کند. در طی این فرایند است که رویه مشترکی میان افراد مذکر در دستیابی به مردانگی شکل میگیرد و صفات مردانه مشترکی را میان آنان رقم میزند.<ref>. تانگ، درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1400ش، ص22.</ref> | ||
==فرایند اکتساب مردانگی در جامعهشناسی== | ==فرایند اکتساب مردانگی در جامعهشناسی== | ||
جامعهشناسان مردانگی را در ارتباطات پیچیده فردی، نهادی و ساختاری با شاخصههای ذیل تعریف میکنند: تمایل به کسب بیپایان قدرت، تمایل به نمایش خشونت، تمایل مهار خشونت در موقعیت، دوریگزینی عاطفی، میهنپرستی، رقابتجویی و تا حدودی دوری گزیدن از [[خانواده]]. همچنین مردانگی با آنچه گاهی آسیبهای اجتماعی پسران و مردان جوان شناخته میشود نیز قابل تعریف است:<ref>[https://www.researchgate.net/publication/297375401_Boys_and_men_in_families_The_domestic_production_of_gender_power_and_privilege . Adams & Coltrane، Boys and men in families؛ the domestic production of gender، power and privilege، 2005: 239.]</ref> مستی، استفاده از مواد، زندانی شدن، فعالیت جنسی، تعدد شریکان جنسی ناهمجنس و اجبار دیگری به سکس و اعتقاد به ایدئولوژی | جامعهشناسان مردانگی را در ارتباطات پیچیده فردی، نهادی و ساختاری با شاخصههای ذیل تعریف میکنند: تمایل به کسب بیپایان قدرت، تمایل به نمایش خشونت، تمایل مهار خشونت در موقعیت، دوریگزینی عاطفی، میهنپرستی، رقابتجویی و تا حدودی دوری گزیدن از [[خانواده]]. همچنین مردانگی با آنچه گاهی آسیبهای اجتماعی پسران و مردان جوان شناخته میشود نیز قابل تعریف است:<ref>[https://www.researchgate.net/publication/297375401_Boys_and_men_in_families_The_domestic_production_of_gender_power_and_privilege . Adams & Coltrane، Boys and men in families؛ the domestic production of gender، power and privilege، 2005: 239.]</ref> مستی، استفاده از مواد، زندانی شدن، فعالیت جنسی، تعدد شریکان جنسی ناهمجنس و اجبار دیگری به سکس و اعتقاد به ایدئولوژی ناهمجنسگرایی.<ref>[https://www.researchgate.net/publication/229522179_Masculinity_Ideology_Its_Impact_on_Adolescent_Males%27_Heterosexual_Relationships . Christopher & Sprecher، 2000؛ Hearn، 1990؛ Pleck، 1990؛ Sonenstein & Ku، 1994؛ Schwartz & Rutter، 1998، As cited in Adams & Coltrane، 2005: 237.]</ref> | ||
==مردانگی و مذکر بودن== | ==مردانگی و مذکر بودن== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۵: | ||
#اهمیت آلت تناسلی در نظریه فروید و تلاش برای غلبه بر اضطراب اختگی (Castration anxiety) که یک فرد مونث اصولا آن را احساس نکرده و بنابراین برای حل آن نیز اقدام نخواهد کرد؛<ref>. تانگ، درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1400ش، ص233.</ref> موقعیتی که از نظر فروید برای مرد شدن و اکتساب مردانگی موقعیتی حیاتی، تعیین کننده و غیرقابل جایگزین است. | #اهمیت آلت تناسلی در نظریه فروید و تلاش برای غلبه بر اضطراب اختگی (Castration anxiety) که یک فرد مونث اصولا آن را احساس نکرده و بنابراین برای حل آن نیز اقدام نخواهد کرد؛<ref>. تانگ، درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1400ش، ص233.</ref> موقعیتی که از نظر فروید برای مرد شدن و اکتساب مردانگی موقعیتی حیاتی، تعیین کننده و غیرقابل جایگزین است. | ||
#اهمیت رشک رحم (Womb envy) که مسالهای مردانه است و زن بهجهت آنکه در کالبد زیستیاش آن را دارد، دغدغهای برای حل آن ندارد.<ref>. هورنای، روانشناسی زن، 1403ش.</ref> | #اهمیت رشک رحم (Womb envy) که مسالهای مردانه است و زن بهجهت آنکه در کالبد زیستیاش آن را دارد، دغدغهای برای حل آن ندارد.<ref>. هورنای، روانشناسی زن، 1403ش.</ref> | ||
#تلاش برای تبدیلشدن به موضوع اصلی در زیستجهان عمومی انسان که در آن مرد، زن را دیگری خود قرار میدهد، اما برای زن این موضوع اساساً مساله تلقی نمیشود. این دلیل البته بهجهت غلبه گفتمان مردمحور و موقعیت دیگر بودگی زن است که قابل رفع است؛ اما در مجموع مردانگی امری مختص موجود مذکر است و تلاش زن برای شبیهشدن به مرد، او را قادر به اکتساب مردانگی نخواهد کرد. گفتمان مردمحور نیز با توجه به دیگریسازی از زن، مرزهای مشخصی میان زنانگی و مردانگی ترسیم کرده است که خروج یا عبور از آنها برای هر دو جنس با تنبیه مواجه خواهد شد؛ مرد زنصفت یا زن مردصفت هر دو مطرود هستند.<ref>. Chaftez، Handbook of the sociology of gender، 2006: 15</ref> | #تلاش برای تبدیلشدن به موضوع اصلی در زیستجهان عمومی انسان که در آن مرد، زن را دیگری خود قرار میدهد، اما برای زن این موضوع اساساً مساله تلقی نمیشود. این دلیل البته بهجهت غلبه گفتمان مردمحور و موقعیت دیگر بودگی زن است که قابل رفع است؛ اما در مجموع مردانگی امری مختص موجود مذکر است و تلاش زن برای شبیهشدن به مرد، او را قادر به اکتساب مردانگی نخواهد کرد. گفتمان مردمحور نیز با توجه به دیگریسازی از زن، مرزهای مشخصی میان زنانگی و مردانگی ترسیم کرده است که خروج یا عبور از آنها برای هر دو [[جنس]] با تنبیه مواجه خواهد شد؛ مرد زنصفت یا زن مردصفت هر دو مطرود هستند.<ref>. Chaftez، Handbook of the sociology of gender، 2006: 15</ref> | ||
==مردانگی و زنانگی== | ==مردانگی و زنانگی== | ||
از منظر کسانی که در ذاتی و طبیعیبودن مردانگی تردید دارند، مردانگی بهعنوان تعاملی اجتماعی- فرهنگی با زنانگی فهم میشود. مردانگی در تعاریف اجتماعی و اشارات روانشناسانه، به نوعی زننبودن (بیولوژیکی) و دوری حداکثری از زنانگی است. مردانگی در تقابل با زنانگی، شامل هر چیزی است که زنانگی محسوب نشود. مردانگی بهمعنای صفات و خصوصیاتی است که به زن و زنانگی منتسب است و یک مرد برای مرد بودن و احراز مردانگی باید از آنها احتراز کند.<ref>. گیدنز، تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، 1385ش، ص203؛ بوردیو، سلطه مردانه، 2010م، ص34؛ باتلر، آشفتگی جنسیت، 1385ش، ص61-68؛ Levant& Williams, The psychology of men and masculinity, 2009: 588؛ Miller, Masculinity .In A companion to gender studied , 2009: 115.</ref> | از منظر کسانی که در ذاتی و طبیعیبودن مردانگی تردید دارند، مردانگی بهعنوان تعاملی اجتماعی- فرهنگی با زنانگی فهم میشود. مردانگی در تعاریف اجتماعی و اشارات روانشناسانه، به نوعی زننبودن (بیولوژیکی) و دوری حداکثری از زنانگی است. مردانگی در تقابل با زنانگی، شامل هر چیزی است که زنانگی محسوب نشود. مردانگی بهمعنای صفات و خصوصیاتی است که به زن و زنانگی منتسب است و یک مرد برای مرد بودن و احراز مردانگی باید از آنها احتراز کند.<ref>. گیدنز، تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، 1385ش، ص203؛ بوردیو، سلطه مردانه، 2010م، ص34؛ باتلر، آشفتگی جنسیت، 1385ش، ص61-68؛ Levant& Williams, The psychology of men and masculinity, 2009: 588؛ Miller, Masculinity .In A companion to gender studied , 2009: 115.</ref> | ||
مردان نباید زنانه رفتار کنند؛ با موفقیتها و در رقابت احترام کسب کنند؛ هرگز ضعف نشان ندهند؛ در پی هیجان و ریسک باشند؛ حتی اگر خطرناک باشد. مردانگی مطابق مقیاس (Male Role Norms Inventory) نیاز به انکار خصوصیات زنانه، محدود کردن زندگی عاطفی، تاکید بر | مردان نباید زنانه رفتار کنند؛ با موفقیتها و در رقابت احترام کسب کنند؛ هرگز ضعف نشان ندهند؛ در پی هیجان و ریسک باشند؛ حتی اگر خطرناک باشد. مردانگی مطابق مقیاس (Male Role Norms Inventory) نیاز به انکار خصوصیات زنانه، محدود کردن زندگی عاطفی، تاکید بر [[خشونت علیه زنان|خشونت]]، تاکید بر خودبسندگی (Self-reliant)، تلاش برای دستیابی به جایگاه برتر از همه، تمایلات غیر رابطهای، شیانگاری نسبت به جنسیت و مسائل جنسی دارد.<ref>. Bray& Stanton، Family psychology، 2009: 591.</ref> | ||
با وجودی که بخش مهمی از مردانگی فرایندی اکتسابی است، اما این خصوصیات اکتسابی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخمند خود را تا حد ویژگیهای طبیعی ارتقا داده و حائز وضعیت طبیعت ثانوی شدهاند؛<ref>. برگر و لوکمان، ساخت اجتماعی واقعیت، 1387ش، ص176.</ref> به آن معنا که گویی همراه با مردانگی بهدنیا میآیند. در این میان زنانگی بهمعنای خصوصیات اکتسابی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخمند نیز به ویژگیهای طبیعی و ذاتی زنان بدل شده است. مردانگی تبدیل به اصل و معیار و زنانگی به صفاتی که مرد برای مرد بودن باید از آنها رها شود، اطلاق شده است. در این تعریف مرد همواره نیاز به دیگری دارد که بر اساس دوری یا نزدیکی از صفات منتسب به او، درجه مردانگی خود را تعریف کند.<ref>. Connell، Masculinity ،2005: 18.</ref> | با وجودی که بخش مهمی از مردانگی فرایندی اکتسابی است، اما این خصوصیات اکتسابی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخمند خود را تا حد ویژگیهای طبیعی ارتقا داده و حائز وضعیت طبیعت ثانوی شدهاند؛<ref>. برگر و لوکمان، ساخت اجتماعی واقعیت، 1387ش، ص176.</ref> به آن معنا که گویی همراه با مردانگی بهدنیا میآیند. در این میان زنانگی بهمعنای خصوصیات اکتسابی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخمند نیز به ویژگیهای طبیعی و ذاتی زنان بدل شده است. مردانگی تبدیل به اصل و معیار و زنانگی به صفاتی که مرد برای مرد بودن باید از آنها رها شود، اطلاق شده است. در این تعریف مرد همواره نیاز به دیگری دارد که بر اساس دوری یا نزدیکی از صفات منتسب به او، درجه مردانگی خود را تعریف کند.<ref>. Connell، Masculinity ،2005: 18.</ref> | ||
در ادامه این رویه است که تقابلهای دوتایی ثابتی میان مردانگی و زنانگی شکل گرفته است. مردانگی مثبت، معقول، قابل اعتماد و اتکا و زنانگی منفی، احساساتی، غیرقابل اعتماد و اتکا فهم میشود و البته فهرست این صفات ادامهدار است. بر این اساس مردانگی نه بهعنوان صفات اصیل و ذاتی مرتبط با مرد بودن بلکه به نوعی در تقابل با زنانگی شکل میگیرد.<ref>. لوید، عقل مذکر: زنانگی و مردانگی در فلسفه غرب، 1402ش.</ref> | در ادامه این رویه است که تقابلهای دوتایی ثابتی میان مردانگی و زنانگی شکل گرفته است. مردانگی مثبت، معقول، قابل اعتماد و اتکا و [[زنانگی]] منفی، احساساتی، غیرقابل اعتماد و اتکا فهم میشود و البته فهرست این صفات ادامهدار است. بر این اساس مردانگی نه بهعنوان صفات اصیل و ذاتی مرتبط با مرد بودن بلکه به نوعی در تقابل با زنانگی شکل میگیرد.<ref>. لوید، عقل مذکر: زنانگی و مردانگی در فلسفه غرب، 1402ش.</ref> | ||
==مردانگی، اصیل یا برساختی؟== | ==مردانگی، اصیل یا برساختی؟== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۲: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== |