خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
ازآنجاکه واژة «اعتبار» و «اعتباری» در كتابهای فلسفی كاربردهای متفاوت و مختلفی دارد، ازاینرو، برای جلوگیری از هرگونه مغالطه ناشی از اشتراك لفظی، لازم است نخست به برخی از معانی رایج و كاربردهای مختلف آن اشارهای داشته باشیم<ref>ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص178ـ179؛ همو، تعلیقة علی نهایة الحكمة، ص22ـ23، رقم 10؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، نهایة الحكمة، ص256ـ259.</ref> و سپس به بررسی این مسئله بپردازیم كه به كدام معنا میتوان احكام اخلاقی را اعتباری دانست. مهمترین اصطلاحات «اعتباری» عبارتاند از: | ازآنجاکه واژة «اعتبار» و «اعتباری» در كتابهای فلسفی كاربردهای متفاوت و مختلفی دارد، ازاینرو، برای جلوگیری از هرگونه مغالطه ناشی از اشتراك لفظی، لازم است نخست به برخی از معانی رایج و كاربردهای مختلف آن اشارهای داشته باشیم<ref>ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص178ـ179؛ همو، تعلیقة علی نهایة الحكمة، ص22ـ23، رقم 10؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، نهایة الحكمة، ص256ـ259.</ref> و سپس به بررسی این مسئله بپردازیم كه به كدام معنا میتوان احكام اخلاقی را اعتباری دانست. مهمترین اصطلاحات «اعتباری» عبارتاند از: | ||
# '''معقول ثانی''': طبق یك اصطلاح، همه معقولات ثانی، اعم از منطقی و فلسفی، اعتباری خوانده میشوند و حتی مفهوم «وجود» نیز از مفاهیم اعتباری بهحساب میآید. مفهوم اعتباری به این معنا، در برابر مفهوم ماهوی بهکار برده میشود. این اصطلاح در كلمات شیخ اشراق، فراوان استعمال شده است و معمولاً منظور وی از اصطلاح «اعتبارات عقلی» همین معنا از اعتبار میباشد؛ | |||
# '''غیر اصیل''': در بحث «اصالت وجود یا ماهیت»، اعتباری، در مقابل اصیل بهکار میرود. «اصالت» یعنی «عینیت داشتن»،<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، نهایة الحكمة، ص9.</ref> «ذاتاً منشأ آثار بودن»،<ref>همان، ص258.</ref> «بذاته موجود بودن»<ref>همان، ص10.</ref> و «متن واقعیت را تشكیل دادن».<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج5، ص36.</ref> در مقابل، اعتباری یعنی چیزی كه عینیت خارجی ندارد، ذاتاً نمیتواند منشأ اثری واقع شود و متن واقع را تشكیل نمیدهد، بلكه پندار و خیالی از واقعیت و یا حد عدمی یك امر وجودی است؛ | |||
#'''مفاهیم وهمی''': اعتبار، در كاربرد سومی به معنای مفاهیم وهمی است. یعنی مفاهیمی كه بههیچوجه مصداق خارجی و ذهنی نداشته و به كمك قوة خیال ساخته میشوند؛ مانند مفهوم «غول»؛ | |||
#'''تابع نیازهای فردی و اجتماعی''': اعتباری در این كاربرد، به معنای مفهوم یا حكمی است كه منشأ انتزاع واقعی و خارجی ندارد، بلكه صرفاً بر اساس نیازها و خواستهای فردی و اجتماعی افراد، اعتبار شده است؛ مثل مفهوم ملكیت و ریاست. | |||
اكنون روشن میشود كه بدون تردید منظور از «اعتباری» در استدلال مذكور، مقابل اصیل نیست. همچنین با توضیحاتی كه پس از این خواهد آمد، دانسته میشود كه موهوم دانستن مفاهیم و احكام اخلاقی نیز نادرست است. بنابراین معنای سوم اعتباری نیز منظور نیست. اما اگر منظور از اعتباری در استدلال فوق، اعتباری به معنای چهارم باشد، به نظر میرسد مقایسة اعتبار مفاهیم و احكام اخلاقی با اعتباریاتی چون ملكیت و [[زوجیت]]، مقایسة درستی نیست. توضیح آنكه: همه اعتباریات را نمیتوان تابع نیازها و خواستههای فردی و اجتماعی افراد دانست، بلكه تنها اموری كه در ظرف اجتماع اعتبار شده، حكم مفاهیم استعاری را دارند، اینچنین هستند؛ مثل ملكیت و [[زوجیت]] كه تابع نیازهای اجتماعی و فردی انسانها بوده، اموری صرفاً قراردادی بهحساب میآیند. به همین دلیل، جوامع مختلف نیز قراردادهای گوناگون دارند؛ مثلاً در یك جامعه، چنین قرارداد میكنند كه صیغه «بعتُ» و «اشتریتُ» علت ملكیت باشد، در جامعة دیگری «امضای» خریدار و فروشنده را عامل ملكیت میدانند، و در نزد گروه دیگری «به هم زدن دست» علت ملكیت بهحساب میآید<ref>معروف است كه در زمان جاهلیت، فروشنده و خریدار، به هنگام معامله، دستشان را به هم مىزدند. اصطلاح «صفقه» در روایات و اسناد تاریخى و جملة «بارك اللّه فى صفقة یمینك» نیز بر اساس همان اصطلاح عرفى بوده است.</ref> و ممكن است در جای دیگر، طور دیگری قرارداد كنند. بههرحال ملكیت، امری قراردادی و تابع اعتبار افراد است، و بین علت و معلولهای قراردادی رابطة حقیقی وجود ندارد و معمولاً معیار وضع قراردادها، مصلحت جامعه و سهولت و سادگی كار است. | |||
اكنون روشن میشود كه بدون تردید منظور از «اعتباری» در استدلال مذكور، مقابل اصیل نیست. همچنین با توضیحاتی كه پس از این خواهد آمد، دانسته میشود كه موهوم دانستن مفاهیم و احكام اخلاقی نیز نادرست است. بنابراین معنای سوم اعتباری نیز منظور نیست. اما اگر منظور از اعتباری در استدلال فوق، اعتباری به معنای چهارم باشد، به نظر میرسد مقایسة اعتبار مفاهیم و احكام اخلاقی با اعتباریاتی چون ملكیت و | |||
اما باید توجه داشت كه اصولاً در فلسفه از مجاز و استعاره و قرارداد اجتماعی و امثال آن بحث نمیشود. آن اعتباریاتی كه در علوم فلسفی، از جمله فلسفة اخلاق، مورد بحث قرار میگیرند، اعتباریاتی هستند كه منشأ حقیقی دارند و تابع نیازهای متغیر و خواستهای نفسانی افراد نیستند. بلی، ما نیز میپذیریم كه همة مفاهیم فلسفی و باید و نبایدهای اخلاقی، مفاهیمی اعتباری و انتزاعیاند، اما نه به آن معنا كه تابع احساسات و عواطف فردی و جمعی باشند؛ بلكه به این معنا كه پیدایش و انتزاع آنها، وابسته به ذهن انسان است؛ یعنی اگر انسانی نباشد، چنین مفاهیمی نیز وجود نخواهد داشت (هرچند حقیقت آنها وابسته به بود و نبود انسان نیست)؛ زیرا مفاهیم فلسفی، مفاهیمی هستند كه عروضشان ذهنی است. | اما باید توجه داشت كه اصولاً در فلسفه از مجاز و استعاره و قرارداد اجتماعی و امثال آن بحث نمیشود. آن اعتباریاتی كه در علوم فلسفی، از جمله فلسفة اخلاق، مورد بحث قرار میگیرند، اعتباریاتی هستند كه منشأ حقیقی دارند و تابع نیازهای متغیر و خواستهای نفسانی افراد نیستند. بلی، ما نیز میپذیریم كه همة مفاهیم فلسفی و باید و نبایدهای اخلاقی، مفاهیمی اعتباری و انتزاعیاند، اما نه به آن معنا كه تابع احساسات و عواطف فردی و جمعی باشند؛ بلكه به این معنا كه پیدایش و انتزاع آنها، وابسته به ذهن انسان است؛ یعنی اگر انسانی نباشد، چنین مفاهیمی نیز وجود نخواهد داشت (هرچند حقیقت آنها وابسته به بود و نبود انسان نیست)؛ زیرا مفاهیم فلسفی، مفاهیمی هستند كه عروضشان ذهنی است. |