سقط جنین
| مشخصات | |
|---|---|
| نام استاد | دکتر اسماعیل چراغی کوتیانی |
| نام جزوه | مبانی و آثار فمینیسم |
| مرکز آموزشی | جامعه الزهرا |
| مقطع تحصیلی | سطح سه |
| گرایش | مطالعات زنان |
سقط جنین
برای تغییر نگرش افراد نسبت به سقط جنین یک اتفاق ساده کافی نبود بلکه این امر مستلزم ایجاد یک انقلاب در شیوه نگاه زن و مرد به امر ازدواج، تشکیل خانواده و رابطه جنسی بود. انقلابها همواره ساختارهایی را از میان میبرند و ساختارهایی را بوجود میآورند. انقلاب جنسی نیز نشانهها و فرصتهای فراوانی را برای زنان به همراه داشت که آنها را از آزادی جنسی فعال بهرهمند ساخت. رفته رفته از دیدگاهی که سقط جنین را فاجعهای همراه با وقوع یک جرم میدانست، به دیدگاهی رسیدهایم که سقط جنین را به یک انتخاب ساده تبدیل نموده است. جداکردن رابطه جنسی از امر تولیدمثل یکی از مبارزات بزرگی است که جنبش فمینیسم آغاز کننده آن بود. مسأله حائز اهمیت این است که جدایی رابطه جنسی از تولیدمثل و هدف عمده آن که خلق حیات است، کاملا نمیتواند تحقق یابد مگر آن که زنان آزادی سقط جنین را بدست آورند. فمینیستهای انگلستان و ایالات متحده آمریکا در این مورد جزء نخستین کسانی بودند که به حمایت از سقط جنین به پا خاستند. در سال ۱۹۶۷ آزادی سقط جنین در انگلستان اعلام شد. ایالات متحده آمریکا در ۱۹۷۳ و فرانسه در ۱۹۷۵، ایتالیا در ۱۹۷۸ این مشی را پذیرفتند. در طول دو دهه اخیر بسیاری از کشورهای اروپایی چه از نظر عملی و چه از نظر حقوقی حق سقط جنین را در مورد زنان پذیرفتند. [۱]
نظر الیزابت فاکس جنووس
الیزابت فاکس جنووس در این رابطه خاطر نشان میکند: «رفتارهای جنسی» که در پرتو اصل فردگرایی معنا و مفهوم مییابد، در ابتدا قلمرویی محدود و مشخص داشت و بسیاری از تحلیلگران و حتی مردم عادی آن را موجّه مییافتند، اما به یکباره ابعاد نوینی پیدا کرد که در نهایت به فروپاشی «خانواده» و انحراف فمینیسم در راستای اهداف و اغراض مردانه منجر میشود. شاخص اصلی این بحث را موضوع حقوقی «سقط جنین» شکل میدهد. اثبات این حق از سوی فمینیستها و پذیرش حقوقی آن توسط نهادهای رسمی و اجتماعی، فضای اجتماعی تازهای را بوجود آورد که در آن به بهانه نفی سلطه مرد بر رفتار جنسی زن، عملاً امنیت و آرامش خاطر «زن»، «مرد» و بیشتر از همه «کودکان»، تضعیف شده و رو به نابودی گذارده است.
مبارزه فمینیستها در زمینه سقط جنین
مبارزه فمینیستها در زمینه «سقط جنین» پیامدهای غیر قابل تصوری را هم برای زنان و هم اصل خانواده در پی داشته است. در عرصه سیاست از حق زن برای سقط جنین تحت عنوان «حق فردی» دفاع شده و از حيث اجتماعی نیز از این حق، تحت عنوان «حق برخورداری از آزادی در زندگی خصوصی» یاد شده است. پیامدهای این دو استدلال فمینیستها مهم و در خور تأمل است. در مورد اول حق، زن مییابد تا خود را از مسئولیت (نگهداری) کودکان رها نماید. این استراتژی عملاً کودکان را از حمایت نهاد اجتماعی مهمی چون خانواده محروم میسازد. استدلال دوم نیز اینگونه است که «زندگی مشترک» را به زندگی خصوصی زن و شوهر تقلیل میدهد. [۲] در سال ۱۹۹۲ دادگاه تنظیم خانواده ایالت پنسیلوانیای جنوب شرقی، منطق و استدلال «سازمان تنظیم خانواده» میسوری مبنی بر نفی کلیه حقوق پدر بر فرزند را توسعه و بسط داد. این دادگاه اعلام کرد که شوهر حق ندارد از همسر درخواست نماید، قبل از اجرای گزینههای خود (در مورد سقط جنین) وی را از آنها مطلع نماید. به نظر این دادگاه، این برداشت که شوهر در بارداری همسر ذینفع است منعکس کننده «برداشتی از خانواده میباشد که با برداشت رایج امروزی متفاوت است». در دادگاه تنظیم خانواده ایالت مذکور اکثر قضات اظهار داشتند که نظرات آنها متأثر از پیش فرضهای اجتماعی و اقتصادی جامعه است.
این قضات عنوان کردند که «زنان به داشتن آزادی عمل در مسائل جنسی و کاریشان خو گرفتهاند و بارداریهای ناخواسته نباید در توانایی آنها جهت حمایت از خود، خللی ایجاد نماید». [[فمینیستها]] در دفاع خود از سقط جنین به عنوان یک حق فردی معتقدند مسائل جنسی زنان یک موضوع کاملا فردی است. چنین دیدگاههای افراطی در مورد فردگرایی، مسئولیت خانوادگی و اجتماعی در قبال کودکان را تضعیف کرده و عملاً کودکان را به دارایی فردی که در اختیار افراد قرار دارد، تبدیل نموده است. [۳] موضع فمینیسم در طرفداری از سقط جنین جوشیده از تعهد این جنبش است. برای متقاعد نمودن جامعه نسبت به این که هیچ تفاوت مهمی میان دو جنس وجود ندارد. فمینیستها از میان تمام مسائل اجتماعی احتمالاً بیش از هر چیز در قبال حمایت از حق سقط جنین گسترده، متحد هستند. زنانی که خواهان مشارکت در جنبش فمینیسم هستند اما با سقط جنین مخالفت میکنند، به سادگی مورد بیمهری این جنبش قرار میگیرند، زیرا فمینیسم بر این باور است که «امکان ندارد کسی فمینیست باشد و در عین حال ضد سقط جنین هم باشد». این که برخی فمینیستها سرانجام شروع به نفی انقلاب جنسی کردند، نمیتواند این واقعیت را انکار کند که استقبال گرم اولیه فمینیسم از این انقلاب و تعهد به امکانپذیر ساختن هر میزان سقط جنینی که لازمه آن باشد، سبب پیشبرد اهداف فمینیسم گردید.[۴]
دیدگاههای فمینیسم در مورد سقط جنین
دیدگاه موافقان
سالهاست که فمینیستها به دفاع از حق سقط جنین برخاستهاند زیرا از نظر آنها میبایست میان قابلیت طبیعی بچهدار شدن و نقش اجتماعی مادر تفکیک قائل شد و این دو لزوماً نباید با یکدیگر ملازمه داشته باشند. [۵] در سالهای اولیه فمینیسم «موج دوم» اندیشه غالب بر شیوههای ممکن کنترل یافتن زنان بر تن خود و کاستن از سنگینی بار تولیدمثل با توسل به جلوگیری از بارداری و سقط جنین متمرکز بود. مبارزات اولیه بر سر بوجود آمدن امکان دسترسی به روشهای مطمئن سقط جنین برای همه زنان و در نتیجه «دادن اختیار بچهدار نشدن» صورت میگرفت و به این ترتیب توجه کمی به خود فراگردهای بارداری، زایش، شرایط و حالات مادری معطوف شد. [۶] بر اساس نظر موافقان سقط جنين اولا: شواهدی وجود ندارد که نشان دهد سقط جنین آسیبزاتر از تولد یک بچه است. ثانيا: هر زن به طور شخصی بهترین قاضی برای تصمیمگیری در مورد خویش است. موافقان سقط جنین با طرح این مسأله که غیرقانونی کردن آن منجر به حذف آن نمیشود، یادآور میشوند که هر سال حدود ۲۰ میلیون زن در کشورهایی که سقط جنین در آنجا غیرقانونی میباشد، به این کار مبادرت میورزند و نرخهای سقط جنین در این کشورها، اغلب در مقایسه با جوامعی که در آنها سقط جنین قانونی است، بالاتر میباشد. از این رو غیرقانونی کردن سقط جنین به معنای آن است که بسیاری از زنان به ویژه آنهایی که درآمدشان پایین است، سقطهای ناسالم و مخفیانه داشته باشند. [۷]
دلیل دیگر طرفداران سقط جنین، جلوگیری از آسیبپذیریهای طولانی مدت، بر اثر پذیرش فرزند ناخواسته است. از لحاظ روانی سقط جنین، جلوگیری از آسیبپذیریهای طولانی مدت، بر اثر پذیرش فرزند ناخواسته است. از لحاظ روانی سقط جنین بهتر از رهاکردن فرزند برای فرزندخواندگی یا بزرگ کردن بچهای که آمادگی برای مراقبت از وی وجود ندارد، میباشد. بر طبق این دیدگاه، سقط جنین برای یک زن حتی سالمتر از تولد یک بچه است و آسیبهای بلندمدت برای بدن یک زن به ندرت اتفاق می افتد.[۸] یکی از دلایل اصلی موافقان سقط جنین این است که «زن حق کنترل بدن خود را دارد» و در این راستا برخی از مدافعان عقیده دارند که «اشغال» رحم مادر به وسیله جنین، نوعی «توسل به زور» در مورد مادر است و هیچ جنسیتی «حق بست نشینی» در آنجا را ندارد.[۹]
فمینیستها سقط جنین را حق خود و خاتمه دادن به حاملگی یا پایان دادن وابستگی جسمانی جنین به مادر میدانند.[۱۰] طرفداران نظریه آزادی مطلق سقط جنین معتقدند؛ کلیه محدودیتها نسبت به سقط جنین باید لغو گردد و خواستار آزادی بیقید و شرط آن هستند و برای توجیه و اثبات نظریه خود به حق انتخاب زنان تمسک میکنند. هیچ فردی حتی جامعه حق تحمیل ادامه بارداری به زن را ندارد. طرفداران آزادی سقط جنین در این رابطه تا بدانجا پیش رفتهاند که به رسمیت نشناختن این حق برای زن را رد انسانیت وی قلمداد کردهاند. «تامسون» یکی از فمینیستهای معاصر، معتقد است اگر چه جنین حق حیات دارد، اما جامعه نمیتواند زن باردار را مجبور کند تا بر خلاف میل خود به جنین متصل بماند و به مدت نه ماه بدنش را به عنوان محفظه پرورش جنین به کار برد. [۱۱] از نظر طرفداران سقط جنین، کسانی که اقدام به این عمل میکنند، علاوه بر اینکه از حيث جسمانی دچار عوارض جدی نمیشوند، از حیث روحی و روانی نیز با آسیبهای جدی روبرو نمیباشند، زیرا شواهد علمی وجود ندارد که نشان دهد زنانی که سقط جنین داشتهاند از اثرات درازمدت روانی آن رنج میبرند. «استایگر» [۱۲] و «لوین» [۱۳] در این رابطه معتقدند، دسترسی به سقط جنین خط مشی بیمهکننده است که از زنان در قبال بارداریهای ناخواسته حمایت میکند و مبنای استدلال آنها این است که تصمیم در مورد بارداری حاصل یک پروسه انتخاب عقلانی است که در آن کنشهای زنان تحت تأثیر هزینهها و منافع مورد انتظار و انتخابهایی است که آنها انجام میدهند.[۱۴] اکثر فمینیستها به شیوههای تأثیرگذاری ظرفیت جسمانی زنان برای بچهدار شدن بر موقعیت اجتماعی آنان اشاره کردهاند و حتی برخی از جمله شولاميث فایرستون همین ظرفیت زیستشناختی برای تولیدمثل را کلید سرکوب زنان میدانند.[۱۵]
دیدگاه مخالفان
مخالفان سقط جنین در رد نظر موافقان مبنی بر اینکه «زن حق کنترل بدن خود را دارد»، خاطر نشان میکنند که بیشتر اعمال و رفتارهای انسان پیامدهایی دارد که ناگزیر باید آنرا بپذیرد و سخن گفتن از «تسلط» بر جسم خود، وقتی که در واقع همه انسانها تقریباً در طول زندگی خود تحت تسلط بیولوژی و فیزیولوژی خود هستند، امر ظاهرانگارانه است. میل به داشتن اختیار مطلق قانونی و جسمی بر حیات کودک به صورت راهحلی برای غفلت از خویشتنداری، استدلال ضعیفی برای سقط جنین است. یان جنتلز در مقام مخالفت با سقط جنین ابراز میکند که امروز در قلب نظام حقوقی بسیاری از کشورها، آنجا که پای کودک متولد نشده به میان میآید، تضاد شگفتآوری وجود دارد، او توضیح میدهد که به طور مثال کودکان متولد نشده در کانادا حق ارث دارند. همچنین اگر شخص سومی به او در رحم مادر صدمه بزند، میتوانند شکایت کنند. به طور مثال، اگر رانندهای به مادر بزند و جنین صدمه ببیند. کودکان حتی میتوانند مادر یا شخص ثالثی را به جرم آزار و اذیت یا غفلت از آنها در رحم محاکمه کنند. به طور مثال؛ کودکی که با نقص عضو به دنیا میآید میتواند از مادر به سبب استفاده از دارو هنگام بارداری شکایت کند.
در واقع حمایت از چنین قوانینی در حال رشد است، نه تضعیف؛ اما یگانه حقی که از آن حمایت نمیشود، حق کشته نشدن است. تعارض و تناقض اصلی قوانین موجود این است که مادر نمیتواند از کودک متولد شده خود غفلت یا با او بدرفتاری کند؛ اما با این حال میتواند به طور قانونی او را بکشد. [۱۶] مخالفان سقط جنین با رد نظریه امنیت زنان در پی سقط جنین، به آثار و تبعات منفی جسمانی و روانی و اجتماعی آن اشاره میکنند و در جهت حفظ و حمایت از حقوق زنان مخالفتهای گستردهای را با قانونی شدن سقط جنین به عمل آوردهاند. در خصوص عوارض جسمانی خاطرنشان کردهاند که عوارض آنی سقط جنین قابل علاج است ولی عوارض عمده آن غالباً به خطرات دراز مدت و با ماهیتی جدیتر منجر میشوند.
به طور مثال در خصوص ارتباط سقط جنین و سرطان شواهدی ذکر شده است، به طوری که اگر رابطه مستقیم میان سرطان سینه و سقط جنین مورد تردید باشد، دست کم به عنوان یکی از عوامل مؤثر مورد قبول میباشد و در خصوص ارتباط سقط جنین و مرگ نیز شواهدی وجود دارد. مروری بر مطالعات انجام شده در مجله آمریکایی «بیماریشناسی زایمان»[۱۷] نشان میدهد که احتمال ابتلای این زنان به سقط جنین غیرارادی در تولدهای بعدی ۷/۱ برابر بیشتر است.[۱۸] روی آوردن به مواد مخدر و الکل از دیگر پیامدهای سقط جنین است. تحقیقات نشان میدهد که احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل به عنوان ابزاری برای بیاثر کردن احساسات منفی بعد از سقط در زنانی که چنین عملی کردهاند، بیشتر از سایر زنان است. [۱۹] دکتر ترازبورک [۲۰]
متخصص رواندرمانی در کتاب خودش تحت عنوان «اندوه ممنوع» [۲۱]خاطرنشان میکند، سقط جنین با سه مسأله مهم به جهت لطمه به سلامت روانی و عاطفی یک زن مواجه است که عبارتند از: مسائل جنسی، مسائل اخلاقی و هویت مادرانه. زنی که سقط جنین میکند، با این عمل خویش اخلاق را زیر پا له میکند، زیرا موجب سلب حیات از شخص دیگری شده است، علاوه بر آن هویت مادرانه خویش را هم زیر سوال میبرد، زیرا موجب مرگ فرزند خود شده است. به عقیده مخالفان سقط جنین، استدلالها و شواهد طرفداران در مقایسه با آثار بسیار منفی آن اندک و محدود است. با این وجود، همه شواهد مبنی بر ضرر و زیانهای ناشی از سقط جنین این امر هنوز به عنوان «حق زن» مورد دفاع قرار میگیرد، زیرا نمادی از حق زنان برای کنترل بدن خودشان در نظر گرفته میشود. [۲۲] جزوه کلاسی: دکتر اسماعیل چراغی کوتیانی
پانویس
- ↑ (آندره میشل، جنبش زنان «فمینیسم»، ترجمه دکتر هما زنجانی زاده، نشر نیکا، مشهد ۱۳۸۳، صص ۱۱۹- ۱۱۸)
- ↑ (الیزابت فاکس جنووس، «زنان و آینده خانواده (قسمت دوم)»، همان ، صص ۲۳۴-۲۳۳)
- ↑ ( منبع پیشین، صص ۲۳۶-۲۳۶)
- ↑ (کارولین گراگليا، همان، ص ۱۰۲، به نقل از: Maggie Gallagher, "The New Pro-Life Rebels", National Review 27 Februry 1987, pp. 37-38)
- ↑ (پاملا آبوت و کلر والاس، همان ، ص ۱۳۱)
- ↑ (جین فريد من، همان، ، ص ۱۱۳)
- ↑ ( اسماعيل بلالی (ترجمه و تدوین)، «زنان و پیامدهای سقط جنین»، کتاب زنان، شماره ۲۲، زمستان ۱۳۸۲، صص۱۵۵-۱۵۴به نقل از: Abortion, online at: www.Choiccusal.org)
- ↑ (منبع پیشین، ص۱۵۵. به نقل از: Elhage, Alysse Michelle and Douglas Edgars, The After Effects of Abortion. Online at: North Carolina family council.)
- ↑ ( ویلیام گاردنر، همان، ص۲۷۱. به نقل از: Alan Borovoy, When Freedoms Collide, Toronto, Lester & Orpen Dennys, 1988, p255)
- ↑ ( محمد نوذری فردوسیه، «سقط جنین در حقوق اسلامی و فمینیسم»، کتاب زنان، شماره ۲۸، تابستان ۱۳۸۴، ص ۴۸. به نقل از: Tom Beauchamp.Leroy Walters, Contemporary Issues in Bioethics, Wards Worth, 1999, p. 239)
- ↑ (منبع پیشین، ص۶۴. به نقل از: Helga Kuhse, Petter Singer, A Companion to Bioethics, Blackwell, 1989, pp. 39, 42.)
- ↑ (Staiger)
- ↑ (Levin)
- ↑ (اسماعيل بلالی، همان، ص ۱۵۶.به نقل از: Philip Levin and Douglas Staiger, Abortion as insurance. Notional Bureau of Economic Research, February 2002)
- ↑ (جین فریدمن، همان، ص ۳۷)
- ↑ (ویلیام گاردنر، همان، صص ۲۷۴-۲۷۳. به نقل از : lan Gentles, "The Unborn Children in Civil and Criminal Law", in Gentles, ed., A Time to Chose Life, pp. 147, 152)
- ↑ (Obsteric Gyonecology. )
- ↑ (اسماعيل بلالی، همان، صص ۱۵۸-۱۵۷. به نقل از: Elhage, Alysse Michelle and Douglas Edgars, The After Effects of Abortion online at: Nortth Carolina family policy council)
- ↑ ( منبع پیشین، همان، ص۱۶۲، نقل از: .Ibid)
- ↑ (Theresa Burke)
- ↑ (Forbidden Grief.)
- ↑ (منبع پیشین، صص ۱۶۵-۱۶۳، به نقل از: :Abortion and feminization of poverty. Online at http://nichole.simonweb.com/afterabortion/povery.html.)