بدن اجتماعی
بدن اجتماعی؛ اثرپذیری بدن از اجتماع.
بدن اجتماعی مفهومی است که در دوران معاصر، به پدیدهای اجتماعی بدل شده است؛ از این منظر، بدن تحت تأثیر نهادهایی چون خانواده، مدرسه، پزشکی، ورزش و علوم انسانی شکل میگیرد. از طریق بدن، تمایزات جنسیتی، طبقاتی و نظارت اجتماعی بازتولید میشود.
مفهومشناسی بدن اجتماعی
اصطلاح «بدن اجتماعی» به برداشتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از بدن انسان گفته میشود. مطالعات اجتماعی بدن، ابعاد متنوعی دارد، ازجمله آنکه بدن را بهعنوان سطح بیرونی و قابل مشاهدهٔ وجود آدمی در تعاملات اجتماعی، بازنمایی میکند؛ میل را بهمثابهٔ مسئلهای درونی و فرهنگی، کنترل میکند؛[۱] عملکردهای بدنی را در چارچوب نظم اجتماعی، پیشبینی میکند و نسبت بدن را با خود فرد تبیین میکند.[۲]
توجه عمومی به بدن
در دوران معاصر، بدن انسان به موضوعی پرتکرار در رسانهها و گفتمانهای عمومی تبدیل شده است. موضوعاتی مانند جراحیهای زیبایی، شیوههای جوانسازی بدن و تجارت گسترده تناسب اندام، از جمله مصادیق افزایش توجه اجتماعی به بدن هستند.[۳]
توجه عمومی به بدن، علاوه بر حوزهٔ زیباییشناسی، در زمینهٔ سلامت، هویت و سبک زندگی نمود یافته است:
مسئلهمندی بدن
در جامعهٔ مدرن، بدن به «پروژهای شخصی» برای بازسازی، بهبود و مدیریت تبدیل شده است. امروزه افراد در معرض مخاطرات زیستمحیطی، فشارهای فرهنگی و فناوریهای نوین قرار دارند که موجب شکلگیری نگرانیهای جهانی دربارهٔ بدن شده است؛ از جمله اضطرابهای مربوط به سلامت، زیبایی و کنترل بدن.[۴]
بدن در معرض دید
در جهان امروز، بدنها پیوسته در معرض نگاه و قضاوت اجتماعیاند. حتی در تعاملات روزمره، بدن بهگونهای ناگزیر در «صحنهٔ اجتماعی» حضور دارد.[۵] در حالیکه بسیاری از نیازهای جسمانی مانند عطسه، خمیازه و درازکشیدن، نیازمند خلوت و «پشتصحنه» هستند، نظمهای اجتماعی معاصر بدن را به حضوری دائمی و مدیریتشده در فضای عمومی وادار میکنند.[۶]
نقش بدن در تعاملات اجتماعی
بدن در فرآیندهای ارتباطی، نقش واسطهای و معناساز ایفا میکند. شکل، اندازه، پوشش، حالت چهره و زبان بدن، همه ابزارهایی برای انتقال معنا، برقراری نظم اجتماعی و القای هویت فردی و جمعیاند.[۷]
۱. انتقال معانی اجتماعی
بسیاری از معانی اجتماعی از طریق بدن منتقل میشوند. تماس چشمی، ژستها، نحوه ایستادن یا حرکت و حتی سکوت بدنی، پیامهایی دربارهٔ احساسات، نیتها و موقعیت اجتماعی افراد منتقل میکنند. بهعنوان نمونه، نگاههای مکرر به ساعت، تمایل به ترک گفتگو را القا میکند. حالت چهره نیز احساسات را نمایان میسازد؛ مانند چهره نگران مادر یا نگاه همدل مددکار اجتماعی.
در حوزهٔ آموزش نیز، بدن نقش فعالی در انتقال نظم و ارزشهای نهادی ایفا میکند. نشستن منظم، سکوت، رعایت آداب بدنی و حتی زمانبندی برای فعالیتهایی مانند رفتن به دستشویی، بهعنوان اشکالی از «تربیت بدنی-اجتماعی» در مدارس عمل میکنند.
یکی از نمودهای تعاملات اجتماعی در جهان مدرن، مفهوم «بیتوجهی مدنی» است؛ حالتی که در آن افراد، بدون ایجاد مزاحمت یا صمیمیت، حضور یکدیگر را بهرسمیت میشناسند. این فرایند از طریق تنظیم دقیق حرکات بدنی، جهت نگاه و حفظ فاصله در فضاهای عمومی همچون خیابان یا وسایل نقلیه عمومی انجام میشود. برای مثال، هنگام عبور دو غریبه در پیادهرو، نگاه گذرا و بدون مکث نشاندهنده نوعی تعامل حداقلی و محترمانه است که از طریق بدن سامان مییابد.[۸]
۲. نمایش تفاوتهای اجتماعی
بدن در نظریه بوردیو ابزاری برای بازنمایی تمایزات اجتماعی و طبقاتی است؛ شیوه ایستادن، نشستن، پوشش و حرکات بدنی، جایگاه اجتماعی افراد را منعکس میکند.[۹] فوکو نیز بدن را محل اِعمال قدرت میداند که از طریق آن، گفتمانهای جنسیتی شکل میگیرند و تفاوتهای جنسی در جامعه نهادینه میشوند.[۱۰]
۳. ارائه قوانین جایگزین
گافمن معتقد است برای قانعکننده بودن در نقشهای اجتماعی، افراد باید قوانین بدنی خاص موقعیتها را رعایت کنند. بهعنوان مثال، کارگران زیر نظر مدیران باید ظاهر مشغول به کار داشته باشند، حتی اگر در حال گفتوگوی خصوصی باشند. مدیران نیز هنگام جلسات نباید خستگی نشان دهند تا اقتدار خود را حفظ کنند. این قواعد بدنی به تداوم تعاملات اجتماعی کمک میکنند و مشکلات را پنهان میسازند تا یکپارچگی نقشها حفظ شود.[۱۱]
۴. طبقهبندی اجتماعی
پیر بوردیو معتقد است که فعالیتهای ورزشی، هنری و سبک آرایش بدن نه تنها نشانههای تمایز اجتماعیاند، بلکه خود ابزارهایی برای طبقهبندی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افراد محسوب میشوند. بهعبارت دیگر، سرمایههای نمادین و بدنی در کنار سرمایهٔ اقتصادی، در تعیین جایگاه اجتماعی نقش کلیدی ایفا میکنند[۱۲] و بدن بهعنوان نمادی از تشخص اجتماعی شناخته میشود.[۱۳]
۵. نقش بدن در برقراری انضباط اجتماعی
میشل فوکو نقش انضباط بدنی را در تحقق کنترل اجتماعی برجسته میداند. به باور او، کنترل بدن از طریق نظارت مستمر، مانند وضعیت زندانی در معرض دید دائمی، باعث درونیشدن نظم و خودکنترلی میشود. این مکانیزم کمهزینه و مؤثر، جایگزین نیاز به کنترل مستقیم و پرهزینه توسط نهادهای بیرونی میگردد.[۱۴]
۶. انتقال و نهادینهسازی سلطه یا انقیاد اجتماعی
سلطه و انقیاد اجتماعی تنها با خشونت مستقیم منتقل نمیشود، بلکه کنشهای بدنی ساده مانند نگاههای تحقیرآمیز یا خم شدن، نیز نشانههای انقیاداند. برخی کنشهای جنسیتی، مانند باز کردن در توسط مردان برای زنان، علاوه بر نماد احترام، بازتابدهنده نابرابریهای جنسیتی و انقیاد اجتماعی است.[۱۵]
برگر جسم مردانه را نمادی از قدرت و سلطه میداند که علاوه بر اندازه بدنی، قد، وزن، رفتار و پوشش نیز بر این تصویر تأثیرگذارند. بهعنوان مثال، یک تاجر چاق ممکن است بدون داشتن عضلات برجسته، با رفتار و پوشش خود همچنان تجسم قدرت باشد.[۱۶]
۷. فاصله نقشهای اجتماعی از نقشهای فردی
ارون گافمن با تحلیل خجالت و انگ اجتماعی نقش بدن را در نمایش فاصله میان انتظارات اجتماعی و رفتار فردی برجسته میکند. خجالت زمانی ایجاد میشود که فرد کاری را انجام دهد که از نظر جامعه ناپسند است؛ مثلاً کودکی که بازی میکند اما از انجام وظیفهای مهم بازمانده است. علائم بدنی مانند سرخ شدن صورت یا لکنت زبان، نشانه نارضایتی جامعه از عملکرد فرد است که منجر به لکهٔ ننگ اجتماعی میشود.
انگ اجتماعی نیز فاصله نقشهای فردی و اجتماعی را نمایان میکند؛ مانند معلولیت یا حتی تعابیر جنسیتی که بهعنوان نقص تلقی شده و از طریق بدن به فرد یادآوری میشود، چه این نقص واقعی باشد و چه برساختهٔ اجتماعی.[۱۷]
نقش جامعه در ساخت بدن
از دیدگاه ساختگرایان، جامعه با طبقهبندی، نظمدهی و تفسیر بدنی، نقش فعالی در ساخت بدن ایفا میکند. میشل فوکو بر این باور است که بدن نهفقط در گفتمان معنا مییابد، بلکه در دل گفتمانها ساخته میشود؛ بهگونهای که بدن بیولوژیکی محو و بدن اجتماعی جایگزین آن میشود. این بدن ساختهشده، انعطافپذیر، ناپایدار و تابع روابط قدرت است.[۱۸]
۱. تأثیر نهادهای اجتماعی بر تنظیم بدن
نهادهای اجتماعی نقشی اساسی در نظارت، شکلدهی و تنظیم بدن دارند. مدرسه با ارائهٔ واکسیناسیون، تغذیه مناسب و تربیتبدنی، بدن کودکان را در مسیر مطلوب اجتماعی هدایت میکند. خانواده نیز با ارائهٔ الگوهای جنسیتی در رفتار، گفتار و حرکات، نقش مهمی در ساماندهی بدنی ایفا میکند. نهاد پزشکی نیز با ارزیابیهای علمی و هنجارسازی سلامت، درک افراد از بدن و اختلالات آن را تحت تأثیر قرار میدهد.[۱۹]
۲. نقش ورزش در شیءانگاری بدن
منتقدان رادیکال ورزش بر این باورند که در بستر تمرینهای ورزشی، بدن بهسان ماشینی فنی و ابزاری تلقی میشود که هدف آن تولید حداکثر کار و انرژی است.[۲۰] علوم ورزشی با بهکارگیری تجهیزات و تکنیکهای خاص، سعی در بهینهسازی عملکرد بخشهای مختلف بدن دارند. این عقلانیت ماشینی، ماهیتی جنسیتی دارد؛ بهگونهای که زنان در برخی موارد برای کوچکسازی یا بزرگنمایی اعضای بدن خود تحت فشار بیشتری نسبت به مردان قرار میگیرند.[۲۱]
۳. رژیم علوم انسانی
از دیدگاه برایان ترنر، در دوران مدرن، متخصصان پزشکی و علمی، بهویژه نسبت به بدن زنان، کنترل و سازماندهی بیشتری اعمال کردهاند. همچنین نهادهای علوم انسانی با تفکیک دوگانهٔ طبیعت و فرهنگ، درک اجتماعی از بدن را پیچیده ساختهاند. این امر در مواردی باعث شده است که تحلیل تفاوتها و شباهتهای جنسیتی بدنها به حاشیه رانده شود و در تاریکخانهٔ علوم اجتماعی باقی بماند.[۲۲]
۴. ساخت تصور از سلامتی بدن
از دیدگاه فروند، سلامتی مفهومی صرفاً جسمانی نیست، بلکه متأثر از عوامل اجتماعی و روانی نیز هست. یکی از مؤلفههای اصلی آن، ارتباط متعادل ذهن و بدن است. شرایط اجتماعی میتوانند بر تجارب ذهنی افراد مانند موفقیت یا شکست اثر گذاشته[۲۳] و عواطفی همچون اضطراب، خشم، تنهایی یا سوگ را ایجاد کنند که بهنوبهٔ خود بر شاخصهای فیزیولوژیکی مانند فشار خون و سیستم ایمنی بدن اثرگذارند. بر پایهٔ برخی پژوهشها، حتی تغییرات بیوشیمیایی مانند سطح سروتونین نیز میتواند در اثر فشارهای اجتماعی دگرگون شده و به افسردگی یا اختلالات رفتاری منجر شود. از اینرو، بدن، عواطف و جامعه در ساخت مفهوم سلامتی با یکدیگر پیوندی تنگاتنگ دارند.[۲۴]
بدن و مسئله جنسیت
بدن بهمثابهٔ ابزاری اجتماعی در ساماندهی نقشهای جنسیتی ایفای نقش میکند. در این چارچوب، انتظارات اجتماعی از مردان و زنان در رفتارهای عاطفی، نقشهای خانگی و مشارکتهای اقتصادی از طریق بدن نهادینه میشود، ازجمله:
۱. تقسیم کار جنسی
ترنر معتقد است یکی از ابعاد مهم بدن اجتماعی، تقسیم کار جنسیتی و عاطفی میان مردان و زنان است. بهگونهای که حتی احساسات، حرکات و شیوههای تعامل افراد نیز تابع ساختارهای جنسیتی تعریف میشود.[۲۵]
۲. جنسیت و ظاهر بدن
کانل، ظاهر بدن را محور اصلی تحلیلهای مربوط به جنسیت میداند. او در تبیین این موضوع سه سطح را تفکیک میکند:
الف) دستهبندی نظری: نخست، بدنها بهصورت نمادین در قالبهای زنانه و مردانه طبقهبندی میشوند. این دستهبندیها از دورهٔ نوزادی آغاز میشود، مانند استفاده از رنگ صورتی برای دختران و آبی برای پسران، و با کلیشههایی نظیر «دختران ضعیفترند» تداوم مییابد، حتی زمانی که شواهد فیزیکی خلاف آن باشد.
ب) رویههای اجتماعی: کنشها و هنجارهای روزمره، معنا و عملکرد بدنهای جنسیتی را شکل میدهند. عباراتی مانند «مردان از زنان قویترند» تفاوتهای واقعی را نادیده گرفته و اغراق در تقابلهای جنسیتی پدیدمیآورند.[۲۶]
ج) شکلگیری بدن جنسیتی: در نهایت، ساخت اجتماعی زنانگی و مردانگی منجر به بازنماییهای خاصی از بدن زنانه و مردانه میشود که در قالب تصویر، رفتار و توقعات اجتماعی تثبیت میگردد.[۲۷]
۳. پیامدهای تقسیمات جنسیتی بدن
تقسیم بدن به دوگانهٔ زنانه و مردانه، پیامدهای اجتماعی گستردهای دارد. یکی از پیامدهای اصلی، محدودسازی مشارکت زنان در برخی حوزهها، بهویژه ورزش و فعالیتهای جسمی است؛ بهطوریکه این نگرش، گاه زنان را به رفتارهای ناسالم بدنی مانند پرهیز از تغذیه مناسب یا بیتحرکی وادار میکند.[۲۸]
در مقابل، بدن مردانه بهعنوان نماد قدرت و توانایی، نهتنها بر زنان برتری مییابد، بلکه این برتری بهعنوان بخشی از نظم طبیعی و اجتماعی تلقی میشود.[۲۹]چنین تلقیهایی موجب شکلگیری اشکال پنهانی از سلطهٔ مردان بر زنان، حتی در روابط عاطفی میشود[۳۰] و نابرابریهای جنسیتی را بازتولید میکند.[۳۱]
پانویس
- ↑ - Turner, Bryan. S. , The Body and Society, 1984, p114.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p95.
- ↑ - جهانپرور، طاهره و عشایری، طاها، «فراتحلیل گرایش جامعه ایرانی به مدیریت بدن»، 1400ش، ص51.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p74.
- ↑ - Burns, Tom, Erving Goffman, London, Routledge, 1992, p38.
- ↑ - Goffman, Erving, Behaviour in Public Places: Notes on the Social Organization of Gatherings, 1963, p68.
- ↑ - اباذری، یوسف و حمیدی، نفیسه، «جامعهشناسی بدن و پارهای مناقشات»، 1387ش، ص129.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p22-85.
- ↑ - فاتحی، ابوالقاسم و اخلاصی، ابراهیم، «مدیریت بدن و رابطۀ آن با پذیرش اجتماعی بدن»، 1387ش، ص86.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p80.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p85.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p74.
- ↑ - فرهمند، مهناز و دیگران، «مدیریت هویت و بدن (واکاوی اپیدمی زیبایی زنان و مردان در مراکز زیبایی شهر یزد)» 1401ش، ص953.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p77.
- ↑ -فرهمند، مهناز و دیگران، «مدیریت هویت و بدن (واکاوی اپیدمی زیبایی زنان و مردان در مراکز زیبایی شهر یزد)» 1401ش، ص963.
- ↑ - Berger, John, Ways of Seeing, 1972, p14.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p85-86.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p74.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p13-21.
- ↑ - Brohm, Jean-Marie, Sport: A Prison of Measured Time, 1978, p38.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p38.
- ↑ - Shilling, Chris, The Body and Social Theory, 1993, p2-13.
- ↑ - Freund, Peter.E.S, The Civilized Body: Social Domination, Control and Health, 1982, p40.
- ↑ - Freund, Peter.E.S, “The expressive body: a Common ground for the sociology of emotions and health and illness”, 1990, p454-461.
- ↑ -Turner, Bryan. S. , The Body and Society, 1984, p114.
- ↑ - Connell, Raewyn, gender and power, 1987, p81.
- ↑ - Connell, Raewyn, Which Way Is Up, 1983, p28.
- ↑ - Park, Roberta, “Sport, gender and society in a transatlantic Victorian perspective, 1985, p44.
- ↑ - Connell, Raewyn, gender and power, 1987, p85.
- ↑ - Bartky, Sandra Lee, “Foucault, feminism and patriarchal power”, 1988, p68
- ↑ - Goffman, Erving, Gender Advertisements, 1979, p9.
منابع
- اباذری، یوسف و حمیدی، نفیسه، «جامعهشناسی بدن و پارهای مناقشات»، فصلنامهٔ پژوهش زنان، دورهٔ ۶، شمارهٔ ۴، پیاپی۲۳، ۱۳۸۷ش.
- جهانپرور، طاهره و عشایری، طاها، «فراتحلیل گرایش جامعهٔ ایرانی به مدیریت بدن»، تغییرات اجتماعی-فرهنگی، سال هجدهم، شمارهٔ ۶۹، تابستان۱۴۰۰ش.
- فاتحی، ابوالقاسم و اخلاصی، ابراهیم، «مدیریت بدن و رابطهٔ آن با پذیرش اجتماعی بدن: مطالعهٔ موردی زنان شهر شیراز»، مطالعات راهبردی زنان، دورهٔ ۱۱، شمارهٔ ۴۱، ۱۳۸۷ش.
- فرهمند، مهناز و دیگران، «مدیریت هویت و بدن (واکاوی اپیدمی زیبایی زنان و مردان در مراکز زیبایی شهر یزد)» مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دورهٔ ۱۱، شمارهٔ ۴، زمستان ۱۴۰۱ش.
- Bartky, Sandra Lee, “Foucault, feminism and patriarchal power”, in I. Diamond and L. Quinby (eds), Feminism and Foucault: Reflections on Resistance. Boston, Mass. : Northeastern University Press, 1988.
- Berger, John, Ways of Seeing, Harmondsworth, Penguin, 1972.
- Brohm, Jean-Marie, Sport: A Prison of Measured Time, London, Ink Books, 1978.
- Burns, Tom, Erving Goffman, London, Routledge, 1992.
- Connell, Raewyn, Gender and Power, Cambridge: Polity Press, 1987.
- Connell, Raewyn, Which Way Is Up? Sydney: George Allen and Unwin, 1983.
- Freund, Peter E.S, The Civilized Body: Social Domination, Control and Health, Philadelphia, PA: Temple University Press, January 1982.
- Freund, Peter.E.S, “The expressive body: a Common ground for the sociology of emotions and health and illness”, Sociology of Health and Illness, volume:12(4): 45477, 1990.
- Goffman, Erving, Behaviour in Public Places: Notes on the Social Organization of Gatherings, New York, The Free Press, 1963.
- Goffman, Erving, Gender Advertisements, London: Macmillan, 1979.
- Park, Roberta, “Sport, gender and society in a transatlantic Victorian perspective”, British Journal of Sports History, volume2(528), 1985.
- Shilling, Chris, The Body and Social Theory, London, Newbury Park and New Delhi, Sage Publications, 1993.
- Turner, Bryan. S. , The Body and Society, Oxford, Basil Blackwell, 1984.