جنسیت در تفسیر نمونه
جنسیت در تفسیر نمونه؛ شباهتها و تفاوتهای زن و مرد در تفسیر نمونه.
در تفسیر نمونه، خلقت دوگانه زن و مرد موجب تفاوت رسالت آنها در دستگاه آفرینش و به تبع آن در حیات اجتماعی معرفی شده است. این تفسیر، حقوق و تکالیف جنسیتی را متناسب با طبیعت زنان و مردان و عادلانه دانسته و در مقابل، تفاوتهای برساخته فرهنگهای مردسالار را ستم علیه زنان شمرده است.
مبنای نظری
از منظر تفسیر نمونه؛ زنان و مردان در ابعاد مختلف زیستی متفاوت هستند. بر همین مبنا؛ دیدگاه یکسان انگاری زن و مرد نهتنها مخالف با طبیعت دانسته شده بلکه با استناد به مطالعات علمی، برابری آنها غیر قابل تطبیق تلقی میشود چون برخی وظایف مانند مدیریت سیاسی و نظامی اساسا مردانه هستند و در جهان غرب بهرغم اصراری که بر مساوات جنسیتی میشود نیز متصدی چنین نقشهایی عمدتا مردان هستند. تفاوتهای طبیعی، تدبیر الهی است که در متن حیات مردانه و زنانه جاری است، اقتضای خلقت متفاوت و عدالت اجتماعی این است که هرکدام از زن و مرد عهدهدار وظایفی شوند که قانون آفرينش براى آنها تعيين كرده، با ساختمان جسم و جانشان هماهنگ است. آیه 228 سوره بقره چنین تفسیر میشود که زنان و مردان باید متناسب با وظایفی که دارند از امتیازات حقوقی برخوردار باشند تا تعادل میان حق و وظیفه ایجاد شده و بستر رشد و تعالی زن و مرد بر مبنای اصل عدالت جنسیتی تمهید شود [۱] و معنای عدالت چیزی نیست جز اینکه هر كس به وظيفه خود پردازد تا از مواهب و مزاياى وجودى خويش بهرهمند شود. [۲]
ظلم تاریخی به زنان
تفسیر نمونه؛ حقوق زن در دوران قبل و بعد از اسلام را مقایسه کرده، معتقد است، زن از آغاز تاریخ، در بعضى از جوامع طفیلی مرد و محروم از حقوق اقتصادى، سياسى و اجتماعى بود و اين وضع در پارهاى از كشورها تا قرون اخير نیز ادامه داشت و حتى در قانون مدنى فرانسه نیز ديده مىشود. مردان عصر جاهلیت، زنان را ملک خود تلقی میکردند و جهت ارتزاق خود زن را كرايه میدادند، [۳] در مواردی پس از مرگ شوهر، زن زنده بهگور شده، یا براى هميشه از ازدواج مجدد محروم میشدند. [۴] در برخی از نظامهای اعتقادی، زن منشأ گناه، موجود نفرین شده و فاقد روح انسانی تلقی میشد.[۵] اسلام بر تمام این ستمها پایان داد زن را مانند مرد برخوردار از روح كامل انسانى، اراده آزاد دانسته و او را در مسير تكامل كه هدف خلقت است مىبيند، لذا برنامههاى تربيتى، اخلاقى و علمى را براى زن و مرد لازم میداند. اسلام زن را ركن اساسى جامعه دانسته و هرگز اجازه نمیدهد که با او معامله يك موجود فاقد اراده و نيازمند به قيم شود.[۶]
شباهتهای زن و مرد
از منظر تفسیر نمونه؛ زن و مرد از يك جنس هستند. [۷] هيچگونه تفاوتی از نظر انسانى و مقامات معنوى ميان آنها وجود ندارد. [۸] درهاى سعادت بهطور يكسان بهروى هر دو باز است.[۹] زن مانند مرد از حقوق فردى، اجتماعى و انسانى برخوردار بوده و هردو میتوانند در پرتوی ایمان و عمل صالح دارای حیات طیبه [۱۰] و بهشتی شوند. [۱۱] اسلام زن را مانند مرد مستقل دانسته [۱۲] و هر دو جنس را در کسب کمالات انسانی از شرایط یکسان برخوردار میداند.[۱۳] مردان و زنان هر كدام متناسب با تلاشهای خود موقعیتهای اجتماعی و مقامات معنوی را کسب میکنند. [۱۴] زنان مانند مردان میتوانند به درجات عالی علمی برسند. [۱۵] انواع ارتباطات مالى براى زن بلامانع بوده[۱۶] و هر دو به مجازات واحدى محكوم مىشوند. [۱۷] تفاوتهای جسمی، روانی و پارهای از تفاوتها در مسئولیتهای اجتماعی هرگز به ارزش انسانی زن لطمه نمیزند. [۱۸]
تفاوتهای طبیعی زن و مرد
از منظر تفسیر نمونه؛ زنان و مردان از نظر روحى و جسمى تفاوتهای زيادى دارند. [۱۹] تفاوتهاي طبیعی زن و مرد پايه نظام اجتماعى است. [۲۰] زن پايگاه پيدايش انسان و رشد نونهالان است. همانگونه که جسم زنانه متناسب با حمل آفريده شده است از نظر روحى نیز سهم بيشترى از عواطف و احساسات را دارد. [۲۱] مرد متناسب با استعداد خاص بدنى نفوذ بيشترى در جامعه داشته و درآمد بيشتر در دست مردان است. مردان براى انتخاب همسر مجدد امکان بيشترى دارند ولى زنان بيوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها که زیبایی بدنیشان کاهش مییابد امكاناتشان براى انتخاب همسر جديد كمتر میشود.[۲۲] قرآن تفاوتهای طبیعی را پایه نظام اجتماعی و دارای اسرار میداند که بر بنیاد عدالت استوار است.[۲۳] تفاوتهای طبیعی، تفاوتهای نسبی در برخی از قوانین حقوقی زن و مرد ايجاد میکند. [۲۴] تفاوت حقوقی موجب تفاوت در تکالیف میشود چون وظیفه و حق مستلزم یکدیگر هستند. [۲۵]
تفاوتهای فرهنگی زن و مرد
از منظر تفسیر نمونه، تفاوتهای طبیعی زن و مرد موجب تفاوتهای نسبی در قواعد رفتاری آنها میشوند؛ عده طلاق برای زن تشریع شده تا ضمن ایجاد فرصت برای ترمیم آسیبدیدگی خانواده از طهارت نسلی اطمینان حاصل شود. [۲۶] زنان از نظر مقامات معنوى، دانش و تقوا، میتوانند از بسيارى از مردان پيشرفتهتر باشند.[۲۷] رسالت عظیم زن پرورش فرزندان است كه بتوانند جامعه را اداره کنند، اشتغال زنان شخصیت و عواطف انسانی کودکان را دچار اختلال میکند. [۲۸] قرآن هرچند حفظ عفت و حیا را برای زنان و مردان لازم میداند اما نسبت به زنان تأکید بیشتر داشته [۲۹] و دستور میدهد که زنان نباید زينتهاي پنهانى خود را آشكار سازند. [۳۰] زیرا بدحجابی و برهنگى زنان، مردان را در حالت تحريك دائمی قرار مىدهد تحريكى كه سبب كوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجانهاى بيمارگونه عصبى در آنها میشود. برهنگى، زنان را كالاى جنسى ساخته و خانوادهها را به سرعت متلاشى مىکند. فرزندان نامشروع افزایش یافته و جامعه را به تباهی میکشاند. [۳۱] بر مبنای رسالتهای متفاوت زنان و مردان در بالندگی جامعه است که قرآن دستور میدهد، زنان و مردان باید به وظایف محوله خود عمل کرده و هرگز آرزوی داشتن موقعیت جنس مخالفشان را نداشته باشند.[۳۲]
تفاوتهای اجتماعى زن و مرد
تفسیر نمونه، تفاوتهای اجتماعی زنان و مردان را نیز ناشی از تفاوتهای طبیعی دانسته و پرداختن هرکس به وظایفی متناسب با جنسیتاش را اقتضای حكمت الهى میداند.[۳۳] جنس زن احساسات متفاوتى با مرد داشته و براى انجام وظايفى نسبتا عاطفی آفريده شده است، نقش محوری زن متناسب با نظام آفرينش، وظيفه حساس و عاطفی مادرى است، در مقابل؛ مرد متناسبت با توانمندی جسمی و فکری خود عهدهدار ظايف اجتماعى خشن و مبتنی بر دقت فکری است. چنین تقسیم کار اجتماعی مقتضای عدالت بوده و باید وظايف اجتماعى كه نياز بيشترى به انديشه و تحمل دارد بر عهده مردان و وظايفى كه عواطف بيشترى را مىطلبد بر عهده زنان گذاشته شوند. لذا؛ اسلام وظایف خشن را بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذاشته است، زنان حق دارند با انجام وظایف مادری، عهدهدار وظایفی در جامعه شوند كه با ساختمان جسم و جان آنها سازگار است.[۳۴] وظیفه قضاوت از وظایف مردانه است و مردان در احراز مديريت سياسى، نظامى و سرپرستى مقدم بر زن بوده و زنان در مقام معاونت آنها دارای نقش هستند. مؤیدی چنین الگویی، تجربه زیسته بشری است و شکست جریان یکسانسازی موقعیتهای زنانه و مردانه در دنیای غرب، حاکی از طبیعی بودن این الگو است. [۳۵] البته زنان در دیگر موقعیتهای اجتماعی که ربطی به تفاوتهای جنسیتی نداشته و امور اکتسابی بهشمار میآیند، مانند مردان هستند و متناسب با سعی و توانمندیهای خود از امتیازات آن موقعیتها برخوردار خواهند شد.[۳۶]
تفاوت نقشهای خانوادگی زن و مرد
در تفسیر نمونه، ازداوج با استناد به آیه 21 سوره روم، تمنای وجودی زن و مرد بهشمار میآید، محصول آن آرامش در پرتوی مودت و رحمت است [۳۷] که در چارچوب معاشرت نیکو هنجارمند شده [۳۸] و نقشهای زن و شوهر با این تعبیر که هرکدامی از آنها بهمثابه لباس برای یکدیگر هستند، شاخصسازی میشوند. [۳۹] چنین تعبیری حاکی از این استکه زن و شوهر باید زینت، ساتر عیوب، وسیله آرامش و حفظ کنندة همدیگر باشند. [۴۰] منتها بهدلیل تفاوتهای طبیعی زن و مرد این وظایف یکسان در قالب قواعدی نسبتا متفاوت قاعدهمند میشوند؛ مرد بهدلیل توانمندیهای جسمی و فکری، در موقعیت سرپرستی قرارگرفته، مسئول تأمین معیشت خانواده میشود و زن بهعنوان کانون عاطفه، به تدبیر امور منزل میپردازد. [۴۱] حفظ عفت از مهمترین احکام است که در محیط خانواده باید رعایت شود.[۴۲] شرط چند همسری برای مرد رعایت عدالت است [۴۳] و قرآن برای حل تنشهای خانوادگی، ضمن سفارش به مدارا و گذشت [۴۴] بر محکمه صلح خانوادگی تأکید میکند.[۴۵]
دلیل تفاوتهای زن و مرد
در تفسیر نمونه، تفاوتهای زن و مرد با ارجاع به تفاوتهای طبیعی و ساختار جامعه تحلیل و توجیه میشوند. برخی از تفاوتهای جسمى، روحى و اجتماعی زنان و مردان پیامدهای اختلافات طبقاتى، مظالم اجتماعى و يا سهلانگاريهاى فردى دانسته میشوند كه هيچ ارتباطى به دستگاه آفرينش ندارند، مانند زیبایی، تنومندی و مستعد بودن بسيارى از فرزندان ثروتمندان نسبت به فرزندان فقرا که نتیجه نوع تغذیه متفاوت آنها هستند و يا افرادى كه بر اثر تنبلى نيروهاى جسمى و روحى خود را از دست مىدهند. چنین تفاوتهای ساختگی است که با تدبیر و تعميم عدالت اجتماعى مرتفع میشوند. برخی از تفاوتها، مانند تفاوتهای طبيعى زن و مرد از لازمه آفرينش انسان است. [۴۶] زن و مرد مکمل همدیگر، مايه شكوفايى، نشاط و پرورش يكديگر بوده و به تنهایی ناقص هستند، لذا میان این دو جنس جاذبه نیرومندی وجود دارد. [۴۷] چنین تفاوتهایی مقتضاى حكمت الهی است و عدالت لازمه حكمت بوده و هرکس باید دارای موقعیت متناسبت با خود باشد. [۴۸] تفسیر نمونه، تفاوتهای نسبی در نظام حقوقی زن و مرد را نیز مستند به تفاوتهای طبیعی کرده و امور مالی متفاوت از قبیل تفاوت در ارث، دیه و نفقه را متناسب به نقشهای متفاوت زنان و مردان در جامعه و نهاد خانواده میداند.[۴۹]
جنسیت و تعادل جمعیتی
تفسیر نمونه، آیه 39 سوره قیامت را دارای اشارة لطیف به چگونگی تنوع و تعادل جمعیتی جوامع از نظر جنسیت دانسته و معتقد است؛ هرچند برخی مواد غذایی در جنسیت جنین مؤثر هستند، اما عامل تعیینکننده نیست. همچنین بر مبنای تجربه زیست بشری، هرچند در اکثر جوامع تعداد زنان كمى بيشتر و به ندرت در بعضى جوامع تعداد مردان كمى زيادتر از زنان است اما در طول تاریخ و در میان تمام جوامع یک تعادل نسبی میان جمعیت این دو جنس وجود داشته است. تعادل جنسیتی جامعه را عامل بقا و تعادل در نظم جامعه دانسته و بههم خوردن آن را موجب فسادهای گسترده و فروپاشی نظم اجتماعی میداند و از همین منظر سعی دارد تا تدبیر حکیمانه حیات اجتماعی جوامع انسانی را بیشتر قابل فهم سازد.[۵۰]
پانویس
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص159-158.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص165-164.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص162-160.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص193.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص224.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص163-162.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص224.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج17، ص313.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص224.
- ↑ سوره نحل، آيه 97.
- ↑ سوره غافر، آيه 40.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص162.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص223.
- ↑ سوره نساء، آيه 32.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج17، ص314.
- ↑ سوره نساء، آيه 32.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص163.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص224.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص164.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص363.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص164.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص264.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص363.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج17، ص313.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص160.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص162-159.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص158-157.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج14، ص448.
- ↑ سوره نور، آیه 31-30.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج14، ص439.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج14، ص445-443.
- ↑ سوره نساء، آيه 32.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص159-158.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص158-157.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج2، ص165-164.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج11، ص392.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج16، ص393.
- ↑ سوره نساء، آیه 19.
- ↑ سوره بقره، آیه 187.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج1، ص650.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص370.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج14، ص544.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج4، ص153.
- ↑ سوره نساء، آيه 128.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص375.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص366.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج16، ص391.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص366.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج3، ص290.
- ↑ مکارمشیرازی، تفسير نمونه، 1374ش، ج25، ص322.
منابع
- قرآن
- مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلاميه، 1374ش.